پنجشنبه ۱۴ تير
|
|
خری بود و رهی بود و کهی زرد
|
|
|
|
|
چرا حال مرا دیگر زچشمانم نمیخوانی
|
|
|
|
|
من فراموش شدم تا که تورا یاد کنم
|
|
|
|
|
امادگر حناي تو رنگي به من نداشت
|
|
|
|
|
راه نظربسته ای رو که دلم جای توست
|
|
|
|
|
ای کاش من از طایفه ی بید نبودم
|
|
|
|
|
ناخدای با خدایان،عشق حسین ع،جامانده
|
|
|
|
|
نیستی را تمرین میکنم و ..
|
|
|
|
|
دلم از ماتم این شهر ز تو هم گریز دارد
|
|
|
|
|
دیوار هم
ک_
باشی
آوار می شوم
|
|
|
|
|
این آخر هفته بی نهایت زیباست
|
|
|
|
|
دوستت دارم های نگفته ام ...
|
|
|
|
|
برگ پائیزم زشاخه چون شدم یکدم جدا
در زمین با توده ای از خاک گشتم آشنا
|
|
|
|
|
يك دانه زيتون تو در دامن سينا
صد دانه برون داده اي از علم تعالي
|
|
|
|
|
.............................
|
|
|
|
|
متولد که شدم
تو مرکز دنیایم بودی
این را همه همسایه ها باور داشتند
قرار بود ستاره ای باشم در
|
|
|
|
|
بی شک حقیقت آنچه میبینی، نباشد
جزء واقعیت ، هیچ در نی نی نباشد
|
|
|
|
|
پنجشنبهها روز جهانی خرگوشهاست
|
|
|
|
|
یک عمر آه می گذرد این دقایقم
|
|
|
|
|
دست فلك بچرخيد و تورا دربرابر به هيبت بنا نهاد
|
|
|
|
|
مرا با خود ببر تا رویا های ابی
|
|
|
|
|
جان بیان
مژده ای دل که دگربار خزان می آید
سوی افسرده دلان مونس جان می آید
گفتمش یارکجا؟ گفت:
|
|
|
|
|
لحظه ای ایستادم
چقدر شبیه تو بود
|
|
|
|
|
سفره ى دل را كجا بگشايد اين ناى وجود؟
كز ريا كاران نبيند ناله و افغان دروغ؟
|
|
|
|
|
تمام مرده من در غبار زنده تو
..
علی رفیعی
|
|
|
|
|
ای کاش دلت برای من تنگ شود
این فاصله ها کوته و بیرنگ شود
|
|
|
|
|
شب است باز و
حال من بد است انگار
به جای جایِ فلک
نقش ماتم است انگار
|
|
|
|
|
مدح و منقبت حضرت امام حسین
|
|
|
|
|
به گل نشستم و وعده دریا شدم...
|
|
|
|
|
دوستم دارید وبرمن محبت می کنید هربار. مراامازدوست داشتن مردد میکنید بااین کار
|
|
|
|
|
در جغرافیای چشم هایت.....
|
|
|
|
|
رگ بریده را
چه ترس از رسوایی
|
|
|
|
|
تقدیم به ششماهه ابی عبدالله حضرت علی اصغر
|
|
|
|
|
چه زشتْباطن، ...هْروبهان پر...یش
که بهر تقدّسپوشیِ
خنجر خشم خویش،
به بازی گیرند زبان خدای را
|
|
|
|
|
غروب جمعه
لابه لای موهایم می بافم
رویایی دور
|
|
|
|
|
چگونه تلخ گزارش دهم تو شیرینی
|
|
|
|
|
هوا گرگ و میش شده است
ومن باز به امید دیدنت، خوابم میگیرد
|
|
|
|
|
پدر سوخت تا ساخت جان تو را
پدر جاودان است همچون خدا
|
|
|
|
|
کورشُـدچشـمه ی خورشـید،زِدودِ دلِ عشق.......
|
|
|
|
|
روی کوه قاف سیمرغی عجیب
می زند عطار را یکدم صدا
می کند با زال یکسر گفتگو
می دهد از کوه، بهم
|
|
|
|
|
مثل یک قرقی که می تازد به دشت
مثل آهو، دل که می بازد به دشت
مثل یک رنگین کمانی روی کوه
جلوه دارد
|
|
|
|
|
تو فروغِ شب تارِ منو چشمان منی
تو فروغی تو شکوهی تو همه جان منی
همه جا فِکر تو و عِطر تو و عشق تو
|
|
|
|
|
باز منِ دلشده حیران شدم
فصل خزان دیدم و ویران شدم
|
|
|
|
|
کاش ...
تقدیم به رقیه (س)
|
|
|
|
|
میهمان شب تارم شدهای ای پدرم
مه نورانی من از قدمت مفتخرم...
|
|
|
|
|
چشمان از خود راضی و بیمار داری
یک روسری لبنانی ِ گلدار داری
اصلا گمانم دختر ِ چنگیز هستی
دور و ب
|
|
|
|
|
بی تو ققنوس حیاتم سر به مهر پیری است...........
|
|
|
|
|
دیگرنمیتوانبکسیاعتمادکرد
هرکسبمنرسیددلمراشکست ورفت
|
|
|
|
|
دارم غوطه میخورم
آب ها...
چون توده های ابر
|
|
|
|
|
شاعری
پنهان درون سایه ها
وام دار لحظه های بیقرار
می شود
تا لذت گل واژه ها
در کنار مستی کهسار ه
|
|
|
|
|
شب که میشود
یاد تاریک خانه قلبم می افتم
|
|
|
|
|
فراق یار و سختی ها و مشکلات بعد از آن
|
|
|
|
|
من رانده ای از شهرِ عشق و آرزویم
دشتِ کویرم، تشنه ی کارونِ عشقم
|
|
|
|
|
اندكى در رفته از ميل ذهنم
سر رشته ى كلاف روزهايم
|
|
|
|
|
مقصد کجاست برای من . پس من چرا نمیرسم
|
|
|
|
|
کلمات را می تکانم
تمامشان را
روی بند احساس پهن میکنم
|
|
|
|
|
سلامم راچرا پاسخ نمیگوئی؟
|
|
|
|
|
میشود دلی دودل بشود?آری. آن زمان ک چیزی میخواهی درعین حال نمیخواهی ،نکته آن است ک شاید دیگری رابیشت
|
|
|
|
|
ی مادر
ای که عشق زتو بیدار شده
هستی جان به جان شده
عشق خدا نهان و عیان به تمام شده
|
|
|
|
|
قلبم شکسته است اگر زار می زنم /
نامردی تو را همه جا جار می زنم /
سنتور کهنه ام که دگر پا نمی دهد
|
|
|
|
|
اینجور به من نگاه نکن
من عقده ی نوازشم
با این همه گله ولی
محاله با تو بد بشم
اشکای من رو
|
|
|
|
|
زندگی را به این عشق هویدا بدهیم
عمر خود را به این حاضر و پیدا بدهیم
|
|
|
|
|
چه را نكوتر از اينست در بر عاشق
نشسته بر در معشوق تا سحر باشد؟
بچيند از لب او بوسه هاي شورانگيز
|
|
|
|
|
همیشه دیر میرسید
جوری که هر وقت می آمد
او داشت میرفت
|
|
|
|
|
به همان گوشۀ ابروت که خم افتاده است
باز چشمان تو در راه ستم افتاده است
مست کرده، سر دشنام و شک
|
|
|
|
|
نوعبیماریمندرمان
ندارد ای عزیز
ایندمآخربیا
|
|
|
|
|
شب توی چشمای تو میریزه
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
آرزوی زیارت و دهه عزای حسین،زیارت اربعین
|
|
|
مجموع ۱۲۵۱۵۰ پست فعال در ۱۵۶۵ صفحه |