درباره ی من

قربانیِ جبر است دلم، ساده نگوئید!....................درودبانو

هرکس که مرا نیمه ی خود دید نفهمید
وابسته ی تخت و تن و تمجید نبودم


درود
بسیارزیبا بود بانوی عزیزم
احسنت

درود بانو
غزلی ناب و زیباست

با سلام
بسیار زیبا واقعا لذت بردم.

آنوقت که چشمان تو ابری میشد
ای کاش که من" حضرت خورشید "نبودم

بداهه

سلام و ممنون

سرکارخانم بافرانی، بانوی گرامی، سلام علیکم.
......................................................................
ای کاش جوابِ همه را، صبرنمی داد
ای کاش من از، طایفه ی بید نبودم
...................................................
مشکل می شود درین غزل....بیتی انتخاب نمود....بسیار زیباست.....وبه دل می نشیند......روان وسلیس...ولی ایکاش....براین مصرع .....
(داغی که به ان سینه می ارزید، نبودم)
لطفی می نمودید....وروانترش می کردید گرچه هیچ مشکلی نداردالاّ (کمی تاقسمتی) خواندنش نسبت به بقیه ی ابیات.....راحت نیست.
ببخشید وموفق باشید انشاءا.......

ای کاش جوابِ همه را صبر نمی داد
ای کاش من از طایفه ی بیـــد نبودم


درود بانوی گرامی
غزل زیبایی است مرحبا
پاینده باشید

لذت بردم

در طالعِ من صحبتی از عشق نکردند
سیبی که دل و دینِ تو را چید نبودم

سپاس گرامی مهر آفرین

کوهی شده ام از ورمِ غصّه و حسرت
می مُردم اگر شاعرِ امّیـــد نبودم
بسیار زیبا ودلنشین

سلام بانوی عزیز
بسیاررعالی ......
پیشتر هم عرضکرده بودم با آن چهار پاره های زیبا یی که می سرودید مطمئن بودم که غزل سرای ماهری خواهید شد
همیشه باشید و غزل بسرایید
هزاران احسنت بانو

درود بر قلم شاعرانه و سبز شما

درود خواهر گرامی
بسیار عالی سرودید
احسنت بر شما

ای کاش من از طایفه ی بیـــد نبودم

با افتخار این شعر را لایک میکنم

درود و احسنت به احساس زیبایتان

بسیار زیبا