يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ پندار شاعر وحیده پوربافرانی
|
|
قصدِ من، حمله به آرامِشتان نیست، اگر
گزمه ی مَردُمَکم حال پریشان دارد
|
|
|
|
|
در سرم می پیچد آهنگِ صدایی چند؛
" کِی به تنگ آورده جانِ نیمه اش را، غم
کِی جدا خواهی شد از دشواریِ
|
|
|
|
|
حالا که سر به دارِ توام بگذار
خونم حلالِ حقِّ سخن باشد
|
|
|
|
|
دلخوشی اتفاق می افتاد،
در اتاقی به طول و عرضِ مجال
|
|
|
|
|
جشن بالماسکه بود زندگی ات...ازدحام نقاب پشت نقاب
|
|
|
|
|
سکوت، واژه ی آخر، خدا... ، ... خداحافظ
|
|
|
|
|
حاصل عشق مترسک به کلاغ
مرگ یک مزرعه است
|
|
|
|
|
چه کسی می فهمد
غمِ تلخِ منِ مردادی را؟
|
|
|
|
|
تو از دریچه ی خاطر همیشه پیدایی
|
|
|
|
|
می شود عطرِ خوشَت نیمه شبی چون گلِ شب بویِ سپید
دلِ امیدِ مرا چنگ زند؟
|
|
|
|
|
جای آن، عصرِ رفته تا همیشه سبز باد
|
|
|
|
|
پونه ای وحشی و ناخواسته ام...
|
|
|
|
|
قرن ها سوخته ایم...
بی تماشایِ رُخِ خورشیدت...
|
|
|
|
|
در آن خلوت
که عطر خاک باران خورده می زیبد
مشام تشنه ی ما را
|
|
|
|
|
شهر ها را، پیِ آن گمشده در خویش مگرد
|
|
|
|
|
در این وادی که هر جاده به سمت مقصد مطلوب
به هر گامی، سرابی، پیش روی تشنه کامان پهن می دارد
در این
|
|
|