برگرد

تا کِی به یادِ شانه ی یارم
سر بر ستونِ خانه بگذارم؟

درود

تقدیمتان:
برگرد، به سوی قلبِ حسّاسم باز!
برگرد؛ بیا، به نزدِ من، با آواز!
در رقص بگیر، شورِ احساست را؛
از نو، بِنِما، تو عاشقی را، آغاز!
زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل‌گویه‌های بانوی احساس

درود بانو
بسیار زیبا و دلنشین بود

سلام‌شاعرارجمند صبحتان‌زیبا بسیارعالی‌ ‌من‌با‌توشعری‌می‌شدم‌پرشور.(تو)ازقلم‌افتادگی

شاعر گرامی
بسیار زیبا بود
درود..درود

درود استاد بانوی عزیزم

برگرد خانه از هوا کم شد
برگرد این دوری به قدر یک ابد غم شد
برگرد اینجا یک گل مریم
در انزوای بی کسی همپای ماتم شد
از دور با عطر نفسهایت
از دور با لبخند زیبایت
من غرق شادی میشوم اما
برگرد یک دیوانه ی عاشق
در ماتمت اینجا شده تنها
یک بیکران زخم و نداری را
بر دوش هر لحظه کشیدم باز
تو نغمه ی دیروز من بودی
من یک بغل دلشوره از آغاز
اینجا هوای شهر ابری بود
اما نمیبارد دگر باران
خشک است احساسات تنهایی
چون سرفه های پیر در میدان

درود مهربانو زیبا نگاشتید
نثری تقدیم به شعر زیبایتان

درود برشما

زیبا و دلنشین
درودتان 🌹🌹🌹

درود بر شما بانو
زیبا سرودید

برگرد اینجا لحه‌ها قربانی دردند...
درودتان. زیبا و اثرگذار سروده‌اید