جمعه ۱۲ ارديبهشت
اشعار دفتر شعرِ عَشَقه شاعر وحیده پوربافرانی
|
|
من زیر بار ِمنّت چتری نمی روم
|
|
|
|
|
و عمر، مثل همین ابر، زود آمد و رفت
|
|
|
|
|
دامان من سرخ است یا من سرخ می بینم؟!
|
|
|
|
|
من! قهوه ای که تلخ،.. مرا سرکشیده ای
|
|
|
|
|
چه تُرشرو شده ای در لباس لیمویی؟!
خدا کند برسد در تو فصلِ چیدن ها
|
|
|
|
|
بیا که دود شویم از لهیبِ آتشِ هم
نه از جهنمِ دنیا، نه نخ به نخ سیگار
|
|
|
|
|
من از اندوهِ شبِ دور شدن بیزارم
پا به پایِ دلِ هر ابر اگر دور شوی، می بارم
|
|
|
|
|
شُگونِ شعرهایِ بی سر و سامان!
تو را،... تنها تو را کم دارد این کهمان
|
|
|
|
|
یکی در این حوالی بود
که از بس دیر آمد، رفت خیلی زود
|
|
|
|
|
ولی افسوس نبضِ لحظه می گوید، مجالی نیست
زمان چون باد می تازد
نه! حتی احتمالی نیست...
|
|
|
|
|
ای تو شفاف تر از آینه و آب اگر
آسمان هم باشی
|
|
|