يکشنبه ۲ دی
تفرّج بر خیالم شعر می ریزد شعری از وحیده پوربافرانی
از دفتر عَشَقه نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۹ شهريور ۱۳۹۵ ۱۲:۵۸ شماره ثبت ۵۰۳۴۴
بازدید : ۵۰۶ | نظرات : ۲۵
|
دفاتر شعر وحیده پوربافرانی
آخرین اشعار ناب وحیده پوربافرانی
|
هوا دلچسب و مطبوع است،.. آبان گونه سوزی،.. بر لهیبِ کوره ی مرداد می خندد
زمین دروازه را اینجا،.. در این دنجِ خیال انگیز،.. بر اندوه می بندد
شکُوهِ دشت های گندمیــــن، در روشَنایِ آســـمان زیباست
فراغِ کبک می گوید، در این گوشه بهشت دیگری برپاست
صنوبر بی نهایت سبز، کُنجی، با چناری صحبت از هم ریشِگی دارد
بلوط از هر زمان سیراب تر، تسلیمِ خورشید است
طبیعت، دست در آغوشِ سرسبزِ طراوت، در نهانم ذوق می کارد
پُرم از ارتفاعاتی که سرمستند از آوازِ خوش آهنگ تِـیــهوها
گُمم در طرحِ بی مانندِ این درّه
وجودم بعدِ عمری رنج ودشواری، سرِ آسودگی دارد در این خلوت
تنورِ سینه ام گرم است، اینجا شهرِ احساسم چراغانی ست
تفرّج لحظه لحظه بر خیالم شعر می ریزد
زبانم مبتلایِ وصف، با هر ذرّه از این بوستان، گرمِ غزلخوانی ست
یراقِ جویـــــباران نقـره می ریزد به دستانِ حضورِ من
سکوتِ صخره ها گم می شود در بطن طغیانِ عبورِ من
پُر از شوق است دامانِ سُرورِ من
اسـیرِ نفسِ این دریایِ شادابی سـت، طوفـانِ غـــرورِ من
چه میراثی دلِ صحرانشین در آستین دارد
چه برکت ها از این خطّه، بر اقبالِ بلندِ ایل می بارد
چه آسان می بَرَد دل را به یغما، این سرابِ شایگانِ آسمانْ منصب
چه حظّی می بَرَد روح از وُفورِ خرّمی، در وسعتِ این سرزمینِ آشتی مذهب
هوایی ناب می بلعم در این گلشن
تنم این لحظه ها تعبیرِ بی مرگی ست
در این پهنه، به هر سویی بگردم مِهر می خندد
در این خِطّه، به هر سمتی نگاهم را بچرخانم زمین زیباست
من از پژواک آوازِ بلندِ رود، اینجا، مست و لبریزم
بهاری شاد و زیبا می شود از یُمنِ این سبزینه، پاییزم
سرم از این همه بکرِ تماشایی، میانِ توده های ابر، آن بالاست
فروغِ زندگی در جانِ من جمع است
جهان الحق که در این گوشه بی همتاست
فرح می گستَرَد زنجیره ای از تازگی را بر لبم خندان
دلم پَرمی کشد تا انتهای آفتاب و آینه شادان
شُگونِ شعرهایِ بی سر و سامان!
تو را،... تنها تو را کم دارد این کهمان
لرستان- کهمان- مرداد 1395
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود بانوی عزیزم
بسیارزیبا بود
عید غدیر برشما مبارک