شنبه ۱۲ خرداد
|
|
پس از من خاطرات زیر باران را چه خواهی کرد؟
|
|
|
|
|
ارغوانِ دل تنگم
قرارگاه مهرت
آتش بزن به جانم
|
|
|
|
|
در تاریکی گور خفته
رویاهای رها شده در باد
|
|
|
|
|
قطره ها از چشمه های بیقراری می چکند...
ردِّ رودی نیمه جان را روی بالش می کشم
|
|
|
|
|
بسوزانم تمام دفترو شعر و ، تمام خاطراتم را
|
|
|
|
|
اکنون، همان مظهرِ وحشت ،
در قالب نامِ کرونا
آمده است
|
|
|
|
|
عمری فلك بسته به چوب فلك مرا
ما خورده ايم چوب دبستان زندگی
|
|
|
|
|
آغشته ام
به کرونای آغوشت...
عاقبت
پادزهرم
را شبی
از تو خواهم ستاند...
رویا
رکوف
|
|
|
|
|
ولی افسوس حاشیه ها
همیشه حاکم اند
و باعث دورشدن هر لحظه ای
خواهد بود که باید،
اوای خوش وجودی
|
|
|
|
|
گر که خواهی شوی سرو و بلند
هیچ مکن بر دگری ظلم و ستم
|
|
|
|
|
ما نه پستیم و نه جسم خالی
اشرف مخلوقیم و از همه برتریم
|
|
|
|
|
حَلّاجِ سوته دل به سَرِ دار مانده است
بیمارِ خندههای تو بیمار مانده است
|
|
|
|
|
مینویسم هر شب از عشقی که آتش زد مرا و باز پاکش میکنم
هی چموشی می کند این دل، خموشش میکنم در سینه خ
|
|
|
|
|
گشته ام فارغ ز تحصیل ای خدا/لیک کار و بار گشت از ما جدا
|
|
|
|
|
انگار نه انگار
سالهاست خوابیده ام
|
|
|
|
|
صحنه اين بود يك نمايش تلخ
بعد از او نقش اولش بودم
نقش من را هميشه بازي كرد
اول او بود و آخرش بود
|
|
|
|
|
زخم بسیار
بر تن این کوچه، نشسته!
مرهم قدم های تو را
می خواهد.
|
|
|
|
|
کشتی همه جای آن شکسته .
مجنون شده ناخدا و مسته .
طوفان همه درتلاطم موج .
رحمی نکند به کشتی شکسته
|
|
|
|
|
"خم ابروی تو سر مشق کدام استادست"*
نقش رخسار تو در هر غزلی افتادست
|
|
|
|
|
خوشا به حال مسافر که همره راه است
|
|
|
|
|
عاشقی روی مـدار فـاصله چرخـیـده است
|
|
|
|
|
عاشق ، ماه ، دلگیر ، تنها ، آرامش ، دیوانه ، مات ، پنجره ،چشم ، راه ، تماشا ، هیهات ، خاطره ، بغض ،
|
|
|
|
|
آدم بدون عشق که معنا نمیدهد...
|
|
|
|
|
مرا غم درد دل افزونترم کرد
که با این های و هوی در پیچ و تابم
|
|
|
|
|
دوباره دیدن تو را دلم بهانه میکند ...
|
|
|
|
|
بعد سیل و زلزله دنیا کرونایی شده
جای با هم بودن اینک چاره تنهایی شده
|
|
|
|
|
به نظاره ی شب ها و روزها ی کُرونایی نشسته ایم
به پا شویه ی تب های بی قراری .
|
|
|
|
|
بار الها ! بَـرِ فرمانـت اگر خیره سرم
فَـرِ1 فرمان تو ، امید دهد در
|
|
|
|
|
کسی که هر روز از بال هایش حرف می زنی
|
|
|
|
|
پینه ی بنشسته بر دستان تو
قلب مرا درگیر کرد
مهر بی پایان و رنج بی پاداش تو
عاقبت مرا پاگیر کرد
|
|
|
|
|
من از آن زمان که شد آمدنت یک درمیان
|
|
|
|
|
کتابهایم
را جمع
کرده ام..
چشمهایم
جز تو را
نمیخوانند...
رویا
رکوف
|
|
|
|
|
یه ساله دیگه ام گذشت اسفندهم رد شد و رفت
|
|
|
|
|
خداوندا! نگیراین حالِ زیبا
ز(احمد) تا نماند بی تو تنها
|
|
|
|
|
بايد ره حق را نه به پا ، بلكه زِ سر رفت
تا از ره شيطان، بـتوان سوي ديگر رفت
|
|
|
|
|
تو ناز و نیاز می شوم حرفی نیست
|
|
|
|
|
روزی که گشودندبرای تو دری را
بستند به دنیای قفس بال وپری را
دادند به تو سهم من از دیدن دنیا
داد
|
|
|
|
|
چگونه می شود که آدمها مدام با خودشان حرف میزنند.
بیرون از جاده راه میروند، و گاهی روی جوی آب.
ا
|
|
|
|
|
یک قدم که برداری مرا کنار سایه ات خواهی دید
|
|
|
|
|
من مالک این ملک ملک زاده عشقم
من تشنه این ساغر پر باده عشقم
|
|
|
|
|
دروغ آفت عشقمون بود
یه غریبه بینمون بود
جدایمون تویی غروب بود
چه غروب غمگینی بود
ببین که از
|
|
|
|
|
بیاو مهربانی کن تو با قلب پریشانم
|
|
|
|
|
اگر امروز صدایت را نشنوند...
|
|
|
|
|
ای کاش دلآشوبیام آرام بگیرد
آرامش از این خندهی پُر دام بگیرد
|
|
|
|
|
این عشق ویرانگر مرا دیوانه می خواست
|
|
|
|
|
بوسه ی پر حرارت تو زده بر غنچه ی لبانم
نیستی جای من بفهمی ماندگاری اش بر لبانم
|
|
|
|
|
شکستی و برفتی و نماندی
سر عهدی که بسته بودی با دل
زدی زیر همه حرفای خوبت
زدی روی قرارت، مهر باط
|
|
|
|
|
پیشِ پا پهنی چه دامی آرزو
عابدش را می فریبد گر خطا
|
|
|
|
|
برو زندگی کن بزارم کنار..
|
|
|
|
|
نبین ای آینه گل رنگی رخسار مستم را
|
|
|
|
|
از دوری نگاهش، اين چهرة تكيده
آشفته مثل ساحل، درياست اشكِ دیده
مملوّ انتظارم، صد كوه غصه دارم
|
|
|
|
|
این چه رسمی است همه شیشه دلان
|
|
|
|
|
همیشه شهر، زیر ِ پای ِنامردان ، تکان میخورد
و دود آلود ، فریادش به سقف ِ آسمان میخورد
نگا
|
|
|
|
|
با توام عهدشکن خاطرت هست هنوز؟
|
|
|
|
|
گفت روزی از چه رو نوشیروان ؟
|
|
|
|
|
پنجمین خورشید ،ولادت امام باقر علیه السلام
|
|
|
|
|
هر چند لب رود پر از زيبايی است
من بر لب تو باز، تمايل دارم
|
|
|
|
|
واین افسانه را باعطر آکنده
از مهرت
به پندار پروانه ای
عاشق سپارم من !
|
|
|
|
|
با آن نظر بسی کریمانه ی خویش
به من بنگر ، که پُرَم ،
ازعمل و فکرِ وقیحانه ی خویش
|
|
|
|
|
یادتن کنار دریا روز پاییزی پسین
یادتن بارون شهونده خیس خیس بوده زمین
|
|
|
|
|
جمعه صدای تق تقِ کفشهایِ
دختر جوانی ست
در کوچه
پس کوچه های
شنبه
تا پنج شنبه های
انتظار
|
|
|
|
|
من گرفتار تو و بوي تو و زلف پريشان توام
|
|
|
|
|
افکارم را اگر مدیریت نکنم می افتم...
|
|
|
|
|
سر در گم لحظه های تنها برگرد
|
|
|
|
|
کاش میشد دستهای شادی را گرفت
|
|
|
|
|
بیماری کُرونا
جهش های حیوانی
یا
چالش های انسانی.
|
|
|
|
|
خودخواه مباش که خود خواهان
روزی نیز خود را به تو میخواهند
|
|
|
|
|
یه روز میاد که زیر یه سقفیم
کنارهم ،باهم توو این خونه
صدامیزنی اسممو میگی
بیرون هوا نم نم بارونه
|
|
|
|
|
دوباره قلعه کهن ، طلسم شد به نام شب
که باز شهر آرزو ، قُرُق شود تمام شب
|
|
|
|
|
چه عجیب است که در کعبه دو شیطان داری
|
|
|
مجموع ۱۲۴۴۶۹ پست فعال در ۱۵۵۶ صفحه |