سه شنبه ۲۰ شهريور
اشعار دفتر شعرِ شبح خیال شاعر محمدرضا ملکی باتیس
|
|
بی تو تمام لحظه ها ی من
ابهام ميماند به تصويرم
|
|
|
|
|
قسم به بی کسی، قفس
به رسم آخرین نفس
|
|
|
|
|
من تك درخت سبزی دريا كنار پايم
|
|
|
|
|
در دست باد افتاده جان قاصدک ها
|
|
|
|
|
حتی ميان غم بی وقفه می خندی
جان سخت و آرامی مثل دماوندی
|
|
|
|
|
عید آمد شهد نوشم را بده
خوش بخوان و سهم گوشم را بده
|
|
|
|
|
مردان راستين،سياسی نمی شوند
|
|
|
|
|
از داغ فراق همرهان می سوزم
چشمی نگران به آسمان می دوزم
|
|
|
|
|
گاهی سياوش،گاه آرش بوده ای تو
|
|
|
|
|
در آ سمان باز، فقط پرسه می زنم
|
|
|
|
|
مثل زندگانی كولی
صافی و ساده ای و معمولی
|
|
|
|
|
چندی پيش در بازديد از كشتی رافائل در خليج فارس
به صحنههای زيبايی در زير آب بر خوردم.
ماهیها در
|
|
|
|
|
ای خاك وطن ای همه رويايم
با چتر نجات سوی تو مي ايم
|
|
|
|
|
او در کنار آب
در حسرت آب
و آب در حسرت او
|
|
|
|
|
در کودتایی کور یاران را ببینی
برسینه ی دیوار ، کار ساده ای نیست
|
|
|
|
|
عمری فلك بسته به چوب فلك مرا
ما خورده ايم چوب دبستان زندگی
|
|
|
|
|
هر چند لب رود پر از زيبايی است
من بر لب تو باز، تمايل دارم
|
|
|
|
|
هر چند كه در آتش تو می سوزم
اما به همين آتش جانسوز ، درود
|
|
|
|
|
بر آینه ی قلب تو هی سنگ زدند
تو ساده ای اما دگران پیچیده
|
|
|
|
|
من در بهارم گر چه در این برگریزم
تو فصل ها را جابجا کردی عزیزم
|
|
|
|
|
پرواز مرا به آسمان خواهد برد
اما به سقوط آسمان معترضم
|
|
|
|
|
مرگ و شا دوس مرگ و شادوس شعار مدایم در غلا
اونم موگفت دنگ نکنید بی ادبا بچه ولا
|
|
|
|
|
دل اما
دست که نیست
با آتشی که پرتقال فروش ها
در حلب های روغن قو
روشن کرده اند ....
|
|
|
|
|
"در حسرت نان گندم
نان جو مي خورديم "
و اكنون در حسرت نان جو
نان گندم می خوريم
|
|
|
|
|
كی كوك شود حال دل و تار شكسته
|
|
|
|
|
پايان مسير عاشقی سرمستی است
سرباز اگر زنده بماند شاه است
|
|
|
|
|
سحر به کوی تو من
ترانه می خواندم
پرنده ای شدم و
در آسمان ماندم
|
|
|
|
|
باكی ندارد مرد از اندوه دنيا
من در مسير زندگانی مرد مردم
|
|
|
|
|
عقربه ها چه بیهوده حرکت می کنند....
وقتی تو باشی زمان معنایی ندارد
|
|
|
|
|
درد از پشت درد می بارد
آخر قصه را نمی دانی
|
|
|
|
|
چقدر خوب شد به سيب دست يازيدی
ورنه
آدم داشتنت را قدر نمی دانست
|
|
|
|
|
به هر طرف روم تویی برابرم
چگونه می شود که از تو بگذرم
|
|
|
|
|
دلم گرفته از زمانه
جهان خالی از ترانه
|
|
|
|
|
جغدی که لانه کرده به جای عقابها
|
|
|
|
|
با عشق وطن جسم مرا خاک کنید
باید کفنم پرچم ایران باشد
|
|
|
|
|
تو بركت زمين را با خود بردی و من نمی دانم
ابرها چگونه سركشی می كنند
|
|
|
|
|
آسمونو میخوام چکار وقتی که
شوقی واسه بال و پرم نمانده
|
|
|
|
|
اگر چه خنده ها بر لب
ولی بر درد می کوبم
|
|
|
|
|
كاش بودی
اگر بودی
مثل اين جوان های بی كار
شايد جويای كار بودی
|
|
|
|
|
و من می گويم
دنيا با مادرم قشنگ تر است
|
|
|
|
|
در تقاطع خط چشمانت
مایل بودم یک عمر
پشت چراغ قرمز بمانم .
|
|
|
|
|
عمویم یک کتابخانه داشت
و در آن
تفسیر المیزان
و ناسخ التواریخ
به قاعده ی نصف کتابخانه....
|
|
|
|
|
در جمعه تعطیلی ندارد مهرورزی
|
|
|
|
|
زمين را بعد از آسمان دوست دارم
سكون را بعد از پرواز
آرامش را بعد از هيجان
|
|
|
|
|
غمگین ترین مرد زمین شاید منم من
می می زنم شاید بخندد روزگارم
|
|
|
|
|
یک عمر رو به سینه ی دریا گریستم
|
|
|
|
|
بی تو زندانی این زندگی ام
|
|
|
|
|
هان ای کران وسعت دیرین خلیج فارس !
خود شاهدی به همت مردان ملک پارس !
|
|
|
|
|
سرگرد خلبان علی خسروی؛ در بین خلبان های هم دوره ی خود از جمله سرلشکر شهید عباس بابایی و شهید عباس دو
|
|
|
|
|
ترانه های عاشقانه بی ترنم می ماند ؛
اگر موسیقی نبود
|
|
|
|
|
و در کنار هم
ساعتها
به عقربه ها
می خندیدیم
و عقربه ها....
|
|
|
|
|
قشنگ و دلنشین شده هوای خونه
تو اومدی که زندگی زنده بمونه
|
|
|
|
|
خلیج من تویی آبی آبی
نگهبانی میدم تا تو بخوابی
|
|
|
|
|
مي نواخت اما مي رقصيد
مي رقصيد اما پرواز مي كرد
|
|
|
|
|
سازنه سازت بزه که سوز ساز تو خوشه
صدای سازت غم داره ولی غمان موکوشه
|
|
|
|
|
با زهم رفتن يك يار دگر
زخم بر سينه ما بار دگر
آه پر پر شدن پروانه
واي يك غصه ي غمبار دگر
|
|
|
|
|
بر عاشقان سلام
بر عاشقان درود
|
|
|
|
|
تو هستی و جهان زیبا
زمین زیبا زمان زیبا
تمام آسمان زیبا
چقد اوضاع مطلوبه
چقد آزادگی خوبه
|
|
|
|
|
طوفانی است حال و هوای نبودنت
تو باشی از زمین و هوا عشق می وزد
|
|
|
|
|
چون قامتت شعر بلندی می سرایم
من قصه ی بی انتها را دوست دارم
|
|
|
|
|
کجا روم که کمی اوج آسمان بخرم
|
|
|
|
|
دیگر خیال پر زدن من محال نیست
این ابرها برای من اکنون خیال نیست
|
|
|
|
|
سخت است که شب به سوی فردا نرود
یک لحظه به چشم خواب و رویا نرود
|
|
|
|
|
من بال به بال ابر در پروازم
|
|
|
|
|
در مسیر رنج ها بر صفحه ی شطرنج ها
غم ندارد شاه اگر جان داد سربازی دگر
|
|
|
|
|
وقتی که پروازت عروجی عاشقانه است
|
|
|
|
|
این بار کج راه به جایی نمی برد
با این ستون کج به ثریا نمی رسیم
|
|
|
|
|
بر سال بی بهار خودم گریه می کنم
دارم به افتخار خودم گریه می کنم
|
|
|
|
|
یک آسمان به نام تو باید نه کوچه ای
این کوچه گوشه ای است از آن آسمان تو
|
|
|