چهارشنبه ۲ خرداد
|
|
آنکه دلداده منم،آنکه شکسته است تویی؛
هم تَقاصش بدهم، هم که بدهکار شوم؟!!!
ع.موسوی
|
|
|
|
|
میپذیری هر که را درمانده آید سمت تو
|
|
|
|
|
رهبرِ معصومِ و مولایِ جوانِ ما جـواد - عمرِ کوتاه و چو زهرا مادرش بوده غریب
|
|
|
|
|
خوزستان یعنی قدم بر روی خار
خوزستان یعنی نرفتن زیر بار
|
|
|
|
|
زندگی شکل عجیبی دارد
شکلی از نوع تقلا
و تلاش
|
|
|
|
|
اینجا به دور از عاطفه
دور از مرام و معرفت
روز ها و شب ها فاجعه
اینجا سقوط منزلت
|
|
|
|
|
طفلِ انسان طبیعتش نورا ست
سرزند از افق ز دانایی
جلوه بخشد به قاصدان شب
دم به دم با حلول
|
|
|
|
|
چو رستم به شهنامه آرام خُفت
به بادِ صبا این سخن را بِگفت
|
|
|
|
|
این همه مکر و ریا کردی که چه
کار ناحق را روا کردی که چه
بس نشد این جمله کار ناروا
حق مردم نا
|
|
|
|
|
هنوز حرمت ها را حلال نکرده ایم
|
|
|
|
|
مدتی بود که آخرت ز یادم رفته بود
فقط با دنیا و دنیا شده بودم ، مأنوس
|
|
|
|
|
در ظلمت وجهل خود هرگه كه فرو رفتم
از عقل سليم خود اين نكته به خود گفتم
گفتم ره
|
|
|
|
|
گشوده شد پرده های راز
من به چشم خود دیدم
خلوتش خالی از من بود...!!
|
|
|
|
|
من آن عبد پرازدردم
گلویم بغض می گیرد
|
|
|
|
|
ساحل امن و آرامش من
قایق رهیده از
دریای طوفانی من
|
|
|
|
|
دین وایمان رفته را از سفره ی نانم بپرس
ظاهرا معلوم نیست ؛از حال پنهانم بپرس
|
|
|
|
|
منم سردار تنهایی
منم جنگجوی بی رهبر
|
|
|
|
|
ساکنِ خاکم ولیکن آشنای آسمان
|
|
|
|
|
همه گویی در این دنیا به دنبال کسی هستن
که شادی را در او بینند، ندانند در کجا هستن
به دنبال کسی بود
|
|
|
|
|
"پیروز مصاف"
بردار دل از کوشش ِ بی روح اضافی
عمریست که بیهوده چنین گرم ِ طوافی
حق بادل پا
|
|
|
|
|
کاش روزی بهانه نی مردی
باغ سر سبز انتظارم را
|
|
|
|
|
آنکس که زچشم افتاد دگر رفت از دست
|
|
|
|
|
ده سال و اندی مانده ام در پیچ و تاب کوره راه
ده سال و اندی میروم تا مرز مردن گاه گاه
زهرامهدوی
|
|
|
|
|
احراز شود تو غاز و غاضی بشوی
رازی نشوی ولی تو راضی بشوی
ای کاش به جای این که غازی بشوی
در محکمه ا
|
|
|
|
|
فوج فوج آدم ، یه چیزی اند بینِ دیو و فرشته
|
|
|
|
|
در وادي حيرتها ، سرگشته ترين مَـردم
در زمره ي دينداران بر جسته ترين فردم
|
|
|
|
|
بنگر که از کجا به کجاها رسیده ام
|
|
|
|
|
هوای ابری
نمنم بارون
تو را
دلم خواست
|
|
|
|
|
حسرتی با سوز هردم میکشم این روزها
آه سردی که دما دم میکشم این روزها
|
|
|
|
|
دلی دریا بخواهد این زمانه
زمین و آسمان را بی بهانه
سفر کردن میان آدمیان
بدون هیچ نگاه عاشقانه
|
|
|
|
|
عاشق شدم انگار قلبت به درد آمد
|
|
|
|
|
آنان که به هیولای جهل آگاهی یافته اند وحشت زده در تلاش برای رهایی از زندان ظلمت و گمراهی خویش هستند.
|
|
|
|
|
مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
|
|
|
|
|
نذار که روح سرد یأس جسم تو رو بزک کنه
روی لب سرخ دلت صورتی رو لچک کنه
|
|
|
|
|
پرگشودم به همانجا که تورا دیدم من
قصه بافی کردمو دست به دستت دادم
تو همانگونه که لبخند زدی بر لب و
|
|
|
|
|
من همچو همه در پی تسکینِ عذابم
|
|
|
|
|
ای مگس! باز تو آهنگِ تکبّر کردی
حدِّ خود را قدِ سیمرغ ، تصوّر کردی
آبرو از خود و آرامشِ ما
|
|
|
|
|
نه در مدارمی ، نه دوست داری ام
اضافه می کنی ، به بی قراری ام
منی که مبتلاااا، به درد تو شدم
نگاه
|
|
|
|
|
بعدها خواهم نوشت از قصه حالا بگذریم...
|
|
|
|
|
تـفاوت نـیسـت مـیان بیتـفاوت با مـترسـک !
من از آن بیخـیال شِـبـه مـانکـن ، میهراسـم
|
|
|
|
|
نظری کن، که به جان
آمدم از دلتنگی
گذری کن، که خیالی
شدم از تنهایی
|
|
|
|
|
تٍیَت بی شک عزیزوم کور که نیسی
|
|
|
|
|
ما دو صد لعنت بر این دشمن روا میداشتیم...
|
|
|
|
|
یوسف گمگشتهی قلب پریشانخاطرم
در نگاه عاشقم از حادثه پرسید و رفت
از شب و نیلوفر و از هر غزل بی
|
|
|
|
|
چشم ها معدن باروت و لبش مثل تفنگ
|
|
|
|
|
وقتی که پیدا می شوی حالم دگرگون می شود
|
|
|
|
|
دل به دل بیراهه دارد راه نه...
|
|
|
|
|
از رای نترسید که اِی را که چرا شد
از بی خِردی جَست و هراسید زیانم
|
|
|
|
|
آتشی افکنده ام بر خرمَنَت
|
|
|
|
|
ما غافل از آن فرد خـداونـد مُبين ايم
بيهوده بر آن ديدن جسمش به كمين ايم
|
|
|
|
|
تابستون و برج تیر
آب یخ وخاک شیر
هندونه
نون وپنیر
|
|
|
|
|
از فقیری در ستم از تاج اجدادی نگو
ما که در گهواره مردیم و ندیدیم روز خوش
تن کفن پوشان م
|
|
|
|
|
زلال آبی آسمان
نظارهگر بازی ابرهایی
بس سپید
و من
خیره به هر دو
با خود میاندیشم
چه دنیای شگفت
|
|
|
|
|
از ته دل گویمت این حرف را
این سخن پر مایه و این ژرف را
عاشق او شو مرو سوی هوا
خود نگهدار و میف
|
|
|
|
|
طولش نمیدهم؛
- بیا،،،
هلاکِ آمدنت،
--"منم"!
لیلا_طیبی (رها)
|
|
|
|
|
تۆ کە نیت،
مێشکم وەکوو ژنێکی نەزۆکە!
ناخی شێعرەکانم
پڕە وشەگەلێکی نیوەچڵ.
|
|
|
|
|
رو بند ِ خودش را که زِ رخساره بیانداخت
...
|
|
|
|
|
با من امشب را بیا تا یک خیابان بیشتر
|
|
|
|
|
پیچش موی سرت را دوست دارم عاطفه
|
|
|
|
|
گفتی که از خدا طلبت کرده ام ولی
غافل شدی از اینکه دعا اشتباه بود
|
|
|
|
|
از زمین با آسمان هرگاه پیوندت دهند
مطمئن باش آنزمان یک قلب خرسندت دهند
|
|
|
مجموع ۱۲۴۲۳۹ پست فعال در ۱۵۵۳ صفحه |