مـن از افــتـادن لـکّـه بـه دامـن مـیهــراسـم !
من از کـبریت روشـن لای خـرمـن میهـراسـم
کشیدم سیـمِ خاردار دورتـادورم ، کـزین پس :
چهدوست و آشنا باشد چه دشمن ، میهراسم
مـن از دار نــداری و طــنــاب تـنــگــدســتـی :
بیـاویخـت و بپـیچیـد دور گردن ، میهراسـم
ندارم بیمی از زشتـروی نیکوطبع و خوشخو :
از آن ماهروی عقرب طین نیشزن میهراسم
تـفاوت نـیسـت مـیان بیتـفاوت با مـترسـک !
من از آن بیخـیال شِـبـه مـانکـن ، میهراسـم
هــراس از جـنـگ و درگـیـری رو در رو نـباشـد
مـن از تـیغِ بـزن در رو ، ولـیکـن ؛ میهـراسـم
خـوشـی مـرد و صـفـا دفنـست در گـور زمـانـه
من از بیـل و کـلنـگِ دستِ گورکن ؛ میهراسم
نـدارد بـیـم زبــان رُک ... امّــا ؛ مــغـرضـانــه :
بگیرد خُـرده کـس ، پشت سـر مـن میهـراسم
اسیـر بنـد تـنهاییست ، تـنها ؛ واهمـه نیـست
از آن تنها که حصـر گردیده در تن ، میهراسم
جواب مـوج ، سیلـی هست با بـرخورد صخـره
سـوا از چکخـوری و از گـسـستـن میهـراسم
قـفـس هـرقـدر تـگـنـاتـر ، قـنـاری خـوشـنـواتـر
مـن از زاغ رهـا ..؛ دنـبـال ارزن مـیهـراسـم !!
هـراس از رویش گل در بـیابـان و کویـر نیست
من از نَـشْـوِ خَـسَک در قلب گلشن ؛ میهراسم
به چـالـه چـولـهٔ شهـوت بـیفـتاد ؛ جـادهٔ عـشق
بـرین راه هرکه دارد شـوق رفتـن ؛ میهـراسم
سخن کوتاه ، بیان را مختصـر سازم از آنکس :
هراسیده ز پیـرامـون و خـویشتن ، میهراسم
هـراس۲
یزدان_ماماهانی
سـرایـش۴_۴_۱۴۰۱
_🎼🎸گیـــتار بـیتــــار🎸🎼_
ردیف می هراسم
جالب و خلاقانه .