سه شنبه ۱۳ آذر
اشعار دفتر شعرِ احساس واندیشه شاعر بهرام معینی (داریان)
|
|
وباتو شیرین ترین واژه های
شعرهایم
که در هیچ جایی گفته
ودر هیچ داستانی سروده نشده
|
|
|
|
|
می گویند
چه زود توگویی
کمی دیر می شود
|
|
|
|
|
تمام بودن وماندن
برایم بیش وکم
همانند سرودی ناگفته
در ذهنم شده جاری
|
|
|
|
|
چشمان خسته من
هم
به هوس روشنایی
وبشوق نور پلک هارا به یاری گرفته
بر این خستگی میتازد
|
|
|
|
|
وتو می مانی و
شعر
شعر هایی که ترا
در نا کجا اباد و
در کوچه پس کوچه ها
|
|
|
|
|
زندگی شکل عجیبی دارد
شکلی از نوع تقلا
و تلاش
|
|
|
|
|
هیچ جهلی راه
نیابد
درون فکر واندیشه شان
|
|
|
|
|
دهان به آغاز کلامی کن
تامل کن
بر این اوضاع و
احوالات امروزی
|
|
|
|
|
می چکد ،
می تراود ،
هردم
قطره هایی از
حس توهم وخیال !
|
|
|
|
|
رها کنی
پر وبا لم زتار درهم تنیده
عنکبوتیان سیاه !
|
|
|
|
|
وبوی هم اغوشی
با زمین
در باغچه پوشیده
از علف و برگ های خزان زده زیر پای مان
|
|
|
|
|
انجا که انگشت های دستم را
با تخیلی نا باورانه
با قلم آذین بسته
|
|
|