جمعه ۷ ارديبهشت
|
|
تکلم نامت آسان نیست
برای من که تلفظ را سکوت
معنا کرده ام .
|
|
|
|
|
سینه ام حسرت آغوش ، شدیدا دارد
|
|
|
|
|
سر فراز و نشانه ی عشق است
شاهد بی کرانه ی عشق است
|
|
|
|
|
باید این شعر را می نوشتم...
|
|
|
|
|
خسته شدم کرب و بلا من از این فاصله
|
|
|
|
|
حس بودن
سپيد است مثل ياس
بزرگ است با رنگ خدا
زبانش چشمه جوشان واژه هاي مقدس
در طراوت وحي همكلام
|
|
|
|
|
ای حسین ای یکه تاز راه عشق
در عزایت دل مکرر میزند
|
|
|
|
|
درخت دلی ار که آتش بگیرد....
|
|
|
|
|
آب از دل نهر حزین ، فریاد میدارد چنین
صد غصّه باید بیش از این ، بر این سیه اندیشهگان
|
|
|
|
|
شـده هرقطره ی خون، جوهـری تا.......
|
|
|
|
|
بیا دف بزنیم.....بیا دف بزنیم
|
|
|
|
|
ای تو در رگهای احساسم شبیه رود جاری
چون من آیا در گلوی لحظه هایت بغض داری؟
این منم چون قاب خالی
|
|
|
|
|
مشق شب قصه ی دوست داشتن تو...
|
|
|
|
|
سیگارها را دود می کند
تاآخرین رمق خودرا هم بگیرد
این آخرین سیگار است
بگذار دود کند
|
|
|
|
|
هر سوست خروش دردفریاد ازین بیداد/
زنجیر شده تن ها تیشه زده اند بنیاد
|
|
|
|
|
من عاشق ثانيه هاى نوشتنم
زمان بى مكان
مستانه مى كند
واژگان سپيد مرا
نوشيدن انديشه هاى بكر
|
|
|
|
|
آنقدر کشت غم از غیرت شمشیر مرا
|
|
|
|
|
تن هایتان سرودند
سبزترین شعر تاریخ را
|
|
|
|
|
رخت تن این شهر ، دگرباره سیاه است ...
شور و شعف و رقص و خوشی ، خنده ، گناه است!
هی اشک و سر و س
|
|
|
|
|
تضمین از حضرت حافظ
سرّیست بدل گویم ،با آنکه امین باشد
ایجاز بگویم گر، ترسم که کمین باشد
شعری بسر
|
|
|
|
|
قدر است شبی را که در این خانه تو باشی
هرچند بزک کرده و آسوده بخوابی
سخت است نظر بازی و معشوقه
|
|
|
|
|
گرگ میمیرد به حکم روزگار
از شمار مرده خوار کم میشود
|
|
|
|
|
پرتاب کند سه شعبه تیری به گلو.......
|
|
|
|
|
بلوغ دین و ایمانم حسین است
غرور و شوق چشمانم حسین است
|
|
|
|
|
هلا شهیدان کربلایی که نشکفد جز به نامتان گل
مقامتان گل ، قیامتان گل، امامتان گل، سلامتان گل
|
|
|
|
|
بر بند بند خاطراتم نام تو هست ...
|
|
|
|
|
شاهد زخم هزاران لاله ی داغم هنوز
ای که روید لاله ها در دشت گیسوی شما
|
|
|
|
|
ذره ای هرم عطش دارم ولی غم بیشتر
زخم برمن می زند عشق تو ماتم بیشتر
این جهان هم خوب فهمده است ا
|
|
|
|
|
خونِ دل از دیدگانم میفشانم یا حسین
آتشی افتاده برهستی و جانم یا حسین
|
|
|
|
|
حمله ایی آغاز شد با یک صدا//
لشکر دشمن ز نهر آمد جدا
|
|
|
|
|
«مَه» روشنگر و مهر،
مانند خورشید،
دریغ نمیدارد سایهاش را
حتّی زِ دشمنانِ
پُرت...دید...!!!
|
|
|
|
|
نه حادثه بودی
نه اتفاق
و نه رویدادی تاریخی
|
|
|
|
|
پاییز را با خودت آوردی...
|
|
|
|
|
خیال باطل ترانه اب برای دل غمین
|
|
|
|
|
ماهتاب بدر کامل را چه تابان دیده ام
عکس ماهش را درون برکِه لرزان دیده ام
|
|
|
|
|
تو نداي مهر در پاييز شعر
كي سكوتم را ترانه مي كني؟
|
|
|
|
|
شگوفه سار
قشنگ کلام تو و شوخ و شنگ سرشتت
خدات اینگونه تقدیر برات بنوشتت
زتوست عسلی لبخند زتوست گر
|
|
|
|
|
بعد از تو از این بودنم، حالم بهم خورده
انگار مدتهاست در من ، یکنفر مرده
|
|
|
|
|
می شود صد درد را با چاه گفت
می شود صد داغ را در دل نهفت
|
|
|
|
|
خیال می کنم تویی قرار بی قرارها
|
|
|
|
|
باید تمام می شدم در خــود
باهـمه ی دردهـا و رنــــــج هایی
که در هم تنیـده با،
نابسامانی های دنیا
|
|
|
|
|
از جام دل چو خون مرا نوش میکنی
آواز و سوز سینه ما گوش میکنی؟
مخمور جام عشق منم، لعل تو شراب
عطش
|
|
|
|
|
هر دلی عشقی و هر عشق بهاری دارد
جز دل ما که غم هجر نگاری دارد
|
|
|
|
|
ما از نسل لاک پشتیم
لاک پشتهای خسته ای که
قبرمان را
یک عمر است داریم حمل میکنیم
|
|
|
|
|
ای امام انقلاب و خون سلام
ای شهید تشنه بر هامون سلام
|
|
|
|
|
ترس جای اشتیاق آمد و ما در سجده ایم
عشق در این قصه قربانی ست ،فکرش را بکن...
|
|
|
|
|
وقت طوفان شعر گفتم دفترم را باد برد
خودنویس ولیقه وانگشترم را باد برد
موقع آرامشم همراه با لیل
|
|
|
|
|
افسانه پاییز و فصل شورانگیز پاییز
|
|
|
|
|
هیچ چیز
بدون بها به دست نمی آید
|
|
|
|
|
تمامشعرهامالتوبانو
ومیپرسمفقطحالتوبانو
|
|
|
|
|
کاش می شد بفهمه این روزا
مثل قرقی بهش حواسم بود...
آرزوم بوده آخرا یک بار:
اول لیستای تماسم بود..
|
|
|
|
|
نخواه ازمن تورا به خاطر آورم
|
|
|
|
|
می زند با تازیانه بر سر ورویم قبــــــــــــول
میکشد از روی سر هم چادر ومعجر چرا........؟
|
|
|
|
|
در کودکی
وقتی از خیابان می گذشتم
|
|
|
|
|
س کنید این جنگها را ای بشر
رحم را سازید نمایان کن ثمر
کینه ها را کن جدا از ریشه ات
|
|
|
|
|
(جا مانده)
قلب؟
قلب مگرچیست جز جایی برای تپیدن و زنده ماندن؟
چه کسی گفته قلب می شکند؟
چه کسی گفت
|
|
|
|
|
اولماماغن اینجمیش جانمدا تاثیرین قویوپ( به زبان آذری ترجمه فارسی )
|
|
|
|
|
سر این طنابو سپردی به غم
بسه... روو گلوم خوب محکم شده
|
|
|
|
|
دلتنگِ تو هستم، دلبسته ی آنی!
آن هم پیِ دلبَر، بهبه چه جهانی!!
سعید_قنبری
|
|
|
|
|
چند روزی
از دنیا زده ام بیرون
|
|
|
|
|
دل بیقراری میکند امشب گمانم لازم است
همراه دل با خاطره یک سیل دیداری شوم
|
|
|
|
|
آمد به سوی خیمه ها تا بی سواراسب
شرمنده بودوداشت دوچشم اشکباراسب
|
|
|
|
|
عجب حکایت زیبایی از جهان شده ای!
شبیه ایزد گل ها در آسمان شده ای!
|
|
|
|
|
یااباعبدالله الحسین (ع)...
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۵۷ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه |