يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر سيده فاطمه سيدپور (سپيده)
آخرین اشعار ناب سيده فاطمه سيدپور (سپيده)
|
دلم گرفته است
همانند پاييز
خشک و زرد
بي قراري
صداي خش خش برگيست
که تن سرد زمين را لمس کرده است
گوش هايم را گرفته ام
ناخن خاطره بر تخته سياه ذهن مي خراشد
هضم نمي شود
لقمه اي که از دستهايت به من رسيده است
چشمهايم
،خسته ،غرق يک ماتم
به چراها ،زل زده اند
خدا را شکر
که در آتشکده ي جنون يک مرد
هنوز عاشقانه نفس مي کشم
عجيب است
رابطه ي تنگاتنگ!
پرنده اي که بالهايش شکست
دوباره پرواز کرد!
روزي که توانستم
با زخم هاي زخم خورده
به مترسک ها بخندم
زندگي با تجربه اش
به من آموخت
هيچ چيز غير ممکن نيست!
چند فصل پيش
آن غنچه که با بوسه ي باران شکفت
برايم عجيب بود
اما بعد آن
هزار بار جهان را مرور کردم
به خالق اش قسم
عجيب تر از انسان نديده ام...
پ.ن
دلم گرفته است
نوشتن ،چاره ام نيست
دل که درد باشد، نه دل
سکوت يا فرياد
هيچ چيز مرهم نيست
#سيده_فاطمه_سيدپور
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جالب و زیباست