محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
جمعه 7 ارديبهشت 1403
18 شوال 1445
Friday 26 Apr 2024
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
جمعه ۷ ارديبهشت
قلب تو بلرزد به تنت وقت تکانم
چشمت نبود مخفی از این تیر و کمانم
هیچ ماهی زنده ایی آسوده روی آب نمی خوابد
داستان تلخ جدایی در خیابان
وقت نرفتنت شده
چشم هنوز بسته اش
می بوسم چشمان زیبایت را
و تو سر به شانه من گذاری
تا از عطر موهایت مست شوم.
عیب از تو نشد گر بشدم گمره طوفان
عیب آن که تو را قافله سالار کشیدم
شبگرد کوچه های خیال ام
همراه با سنگفرش های خیابان
به این می اندیشم
کجای خیالت قرار دارم...
می نشینم
در باغی از ناز کلامت
.............
بهروزقاسمی_رها
ز هر دری که در آید نگار، محبوبست
به هر روش که بیاید متین و مطلوبست
نوازد و بگدازد به لطف
بیا و در گوشه ای از قلبت جایی برایم بگشا
بیا و برایم بخوان
بخوان نغمه عشق را
بیا و برایم بنواز
قطار منتظر است
بلیط یا بلیت را ندارم
فقط میدانم که
آغاز تن فروشی ذهن های باکره
در بی رنگی خورشید بی رمق عصرگاهی
فکر باران می کنی
فکر کردم یک نظر سوی خراسان می کنی
کلبه ی توس مرا کاخ لواسان می کنی
گوشه ی چشمی ن
چقدر عذاب اور است
بعضی از ادم ها زبانشان قـــویترین و خطر ناکترین اسلحهی دنیاست.
.
بر باد رفت هر آنچه در یــاد
تن خسته ی دنیا منم ، آواره در صحرا منم ، امروز بی فردا منم ، قدری تماشا کن مرا
اکنونِ پر فروغ ، امروز باشکوه ، صوتِ رسایِ چشمه روان از دهانِ کوه.
سالک معبد آتش خورشید نگاهت شده ام
تلخ نشو عزیز دل /جام شراب میشوی
ماه رویایی من نیمه پدیدار شدی
نکند دل به کسی داده گرفتار شدی
وطن یعنی کمی آب و کمی خاک
ولی آن را رساندن تا به افلاک
وطن یعنی حدیث درد بودن
به هنگام نیازش م
هرچه می بینی جز تکرار نیست...
او میکُند دو چشمِ خودش را خمارتر
مــن مــیشـوم به دامِ نگـاهـش شـکارتر
مثنوي (باد صبا) مجموعه ايست شامل...
در سینهاش هزار و یکی ساز مخفی است
چون ناله، سرفه، خِس خِس او یک ترانه است
امواج اگرچه باعث
چشم خورشيد و خروس و شمع هم در خواب مانده!
... ببخش اي مرد
تفنگت را شبي من...
شمع دل ميلرزد اي پروانه ها كاري كنيد!
نام خداي عالم ، در بُعد سرفرازي است
نامش بدون صاحب،كي با چنين درازي است
مخلوق آ
من دست تو را خونده ام
نام تو
دست هاى مرا سرخ مى كند
بادها پيامبران زمين اند
و مرگ چه شكل سردى
آری خواهم مُرد و آن روز همه واقعا نگرانند...
ساقی امشب در گمان افتاده ام
شیشه های عینکم/ دودی می شن توو آفتاب
مه تابان ، رنگ رخسار، درد بی درمان
بی تو در خیالم*عشق*رویای قشنگی نیست
خطبه 87 نهج البلاغه مؤلای متّقیان علی بن ابیطالب ( ع )
این حرف ها برای کسی نان نمیشود
لحظه رفتنش اما نقطه اش جا ماند
من و سرگردانی
من و این در به دری
مانده ام مات به این خال سیاه
هوا هواي غزلهاي سرد پاييزي است
بخوان، كه غصه تنگ غروب بد چيزي است
...
(اين شعر البته در روزگار پ
حکمتبعیدمراوایتوامضاکردی
سالمندانبخداحالتزنداندارد
وقف عشقت همه ایام به کام افتاده.
تا دلم پای تو آقای مرام افتاده.
روز اول که خدا داد تو را آقایی.
غلتید در سایه هایش مردی که درمان ندارد
یاودود . معلمان عزیز ,کلید های علم و دانش , روزتان مبارک
راست میگفتی به من:هرگز مرا نشناختی
بس که خود را با دورنگی و ریا پرداختی
منکه تنها دلخوشی هایم ب
با آمدن آن دگرى سوخته بودم
چشمان ترم را به سحر دوخته بودم
غم را به كنارى زدم و يادت تو را نيز
هر
یارم به کجا رفت با این حال خرابم؟؟؟...
الها به صدایم برسا..یار گران است؟؟
خدا بودش/خدا هستش/زمین رسمش/همین بودش
روحی که در بدنم جا ماند
...
می گردد عشق
عاقبت
یک روز خسته
میجنگم با خودم
تا پیروز میدان باشم
لبت سیب است وموهایت شبیه یاس وابریشم
سرو چشم قشنگت بیشه ی الماس وابریشم
(انسان شیطان صفت)
😈شیطان هم روزی فرشته بود!!
موقعیت اش که برای آدم ها پیش بی
وطن؟
شاید فردا،
پایانِ راهِ ماست!
مردم سر در گوم اند مثل فقیر..
شلوغ اند مثل تهران
خَم مکن سر بهرِ نانی کاین خمیدن نارواست
از دُو نان بُگذر ، رهِ دونان گُزیدن نارَواست
چو ایران باشد جهان زنده است
بی تو سرتاسر دنیای خودم غم دارم
آه و افسوس به اندازه ی عالم دارم
دستان رباعی ام کمی کِش آمد
چه دیر فهمیدم
عشق زود بود...
دریغ از عمر بی حاصل،گذشت از سر بهارانم....
تو که با نیم نگاهی غمم از دل ببری
نه دیگر
منتظر فصل رسیدن انگورها هستم
و
نه دیگر
چشمانم بیشه زار توست
غزال
اینجا همه چیز خزان شد
تو هم عشقی و هم یار
تو هم باری و هم یادگار
تو همانی که پس آن کوچه
شدی زخمی بر این روزگار
ماه مهمانی خدا ،ماه رمضان
خوابم که از سکوت تو بیدار میشوم
کجافرار کنم از سرشت خون آلود
عزیز می کندم سر نوشت خون آلود
..................................
مجموع ۱۲۳۶۵۶ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک