یه بچه ی قشنگم که مهربون و تَکَم
مواظبم همیشه که نشکنه عینکم
عینکِ من کوچیک و سفیده مثلِ مهتاب
شیشه های عینکم دودی میشن توو آفتاب
اون روزی که با خنده عینک مو خریدم
با خوشحالی، از زمین به آسمون پریدم
بچه ای که چشمای ضعیفی داشته باشه
باید اینو بدونه دوستِ خوبی هَمراشه
من می دونم روو چشمام اگه عینک نَمونه
چشمای من همیشه تار و ضعیف می مونه
سالی دو بار باید که برم به چشم پزشکی
دکتر میگفت که باید شیش ماه یه بار، چِک بشی
شیشه های عینکم اگه که لازم باشه
به پیشنهادِ دکتر باید که تعویض بشه
از موقعی که دکتر عینکو داد به دستم
مراقبِ عینکِ خوشگل و خوبم هستم
وقتی شَبا می خوابم عینکو در می یارم
روو تاقچه یا روی میز عینک مو می ذارم
شیشه های عینک و پاک می کنم با دستمال
میخوام که داشته باشم عینک مو تا چَن سال
عینکِ خوبم فقط مخصوصِ چشمِ منه
کسی نباید اونو برداره و بزنه
خدا جونم ممنونم خوشحالم و خندونم
عینکِ گربه ای مو دوستِ خودم می دونم
۱۳۸۱/۱۱/۲۷
بسیار زیبا و دلنشین بود