23

 داغ !مثل داغ خطه ای که قرنهاست زخمیست
داغ ، مثل فعلیت برای غنچه محّمدی و آبرفت
داغ مثل جلوه گاه چشمهای شاهوار یک کویر
داغ مثل ارتماس هرزه علف میان واژه ای نهفت

داغ مثل گنگی سیاه شوربخت مادگیت
بوی زهم ترشی چغندر و شکوفه های بسترم
داغ مثل ژانر عاشقانه ی عطش برای بوسه ات
داغ مثل شعر تازه ای ،برای لمس پولک و پرم

داغ مثل یک بغل ، که جلوه یگانه ی مشعشعش
جذامیان زشتروی شهر را ، به دور دست میکشد
داغ مثل یک انیمه ، زیر دست و پای مردمان
داغ مثل آیروداینامیک فوق شور دختران تا ابد

داغ ، داغ آبلی ، برای سالهای سبز جبرناک
داغ انقراض هر گراز سایه خیز جهلپوش
داغ ، داغ دشت یائسه به کفر مادرانگیست
داغ ، داغ تازیانه های خون، به ساعت خروش

داغ ، داغ هر غزاله ی غزل که زرنشان
میدود به اغتشاش فکر زرد نعل خورده ای
داغ ، داغ شمس ها و مولویست جان من
داغ ،داغ قهوه های تلخ و نام آب برده ای

داغ مثل انجماد و بوته ی تب کلومروف
داغ مثل این مصائب بسی وزین و خنده خیز
داغ مثل ژن ، شبیه ریشه ، اصل ، افتخااار
داغ مثل آفتاب ، سایه ، رشت ، خانه ، میز

داغ مثل انحلال مغز در دهان شعر صبح
داغ مثل دایره ، ژوکوفسکی ، مثلثات و ماه
نقطه چین تابعی که کارگرتر از ترانه هاست
ابتکار د'اکسینگ موشها میان فاضلاب چاه

داغ مثل داعش و کریستین کلاو ، در تنش
داغ مثل واقعه ، میان سینه ، زخم سوزناک
گرچه رجم روسپی ذهن مردگان ، خطاست
داغدار قلب شیشه ام و دامنی بلند و پاک

داغ ، داغ موبیوس و "شد خزان" فصل ها
داغ آمبره ، بلو و موجدار و لولی و لوند
داغ ،داغ دینِ در شناسنامه ای که زورَکیست
داغ ،داغ اختلاف برج و بنز و کومه و سمند