يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ عاشقانهای پاییزی شاعر پیمان اسماعیل وندی (کهخدا)
|
|
بگذار
بافت موهایت را
با گل های اقاقیا
لمس دهم
|
|
|
|
|
آه از این خیال دور
ای کاشبیدار شوم و
تو را در این حوالی
نزدیک ببینم
|
|
|
|
|
گلهای مریم را
دسته دسته
چیده
و به یاد تو
خانه دلم را گلباران میکنم
|
|
|
|
|
در انتظار دیدارت
کوچه پس کوچه های شهر
و دلتنگی هایم را
بارها و بارها
کاویده ام ...
|
|
|
|
|
می بوسم چشمان زیبایت را
و تو سر به شانه من گذاری
تا از عطر موهایت مست شوم.
|
|
|
|
|
چه بگویم
از حس قشنگ
جادوی چشمان تو ؟!
|
|
|
|
|
خوب من
محتاج دستان توام
اکنون
و اینجا
زیر این باران
مرا به میهمانی چشمانت ببر
|
|
|
|
|
مهربانم ..
برای تو
خواهم نوشت..
که هر وقت به خانه دلم آمدی
پیراهن ارغوانی ات
را به تن کن
|
|
|
|
|
هربار که میخواستم
با تو
بر سنگ فرشهای شهر رویاهایم
قدم بزنم
|
|
|
|
|
صدای تو از دور می آید
اما قلبت همیشه در این حوالی نزدیک
می تپد
|
|
|
|
|
به او گفتم ..
هوای باران را به یغما ببر..
|
|
|
|
|
چشمانم را بستم
همراه با رویایی شیرین
در رویایم بود که بر چشمانت
بوسه زنم...
|
|
|
|
|
میروم باز به آغوش تنهایی
که انگار بهترین رفیق روزهای من
شده است
|
|
|
|
|
گل آلاله ام
بیا
که دیگربار بهار آمده
و من مست عطر عاشقی ام
|
|
|
|
|
گاه گاهی
نگاه های عاشقانه ات
تصویر ی زیبا در ذهنم می سازد
|
|
|
|
|
من شاعر دردم
دردی بی پایان
که هر لحظه
مرهم آغوش تو را
انتظار می کشد
|
|
|
|
|
جانانم
دلدارم
اکنون و اینجا
سی سالگیم را در میلاد چشمان تو
جشن می گیرم
|
|
|
|
|
بی صبرانه انتظار می کشم
روز موعود را
تا ترا در آغوش رویاهایم
پیدا کنم
|
|
|
|
|
بهاری بی خزان من
چه رویایی
در کنارت داشتم ...
|
|
|
|
|
بلاخره روزی تو هم
عاشق خواهی شد
مانند من
|
|
|
|
|
طلسم جادوی چشمانت
چند ساله است!؟
|
|
|
|
|
دل دل نکن ای جانم
این دل شده دیوانه
در وصف جمالت یار
مجنونم و فتانه
|
|
|