دوشنبه ۴ تير
|
|
باد بهاران کنون می وزد از سمت یار
وقت غزلخوانی است مطرب و ساغر بیار
دل زشمیم خوشش شاد و معطّر
|
|
|
|
|
دلم،
به اندازه تک تک قطره های باران گرفته است...
|
|
|
|
|
درد و شرم است / سه هرمی مختلف القافیه
|
|
|
|
|
خماری،آخرش دردم دوا کرد
رفیقی،باده اش سردم نوا کرد
|
|
|
|
|
مرگ آمد جان ز تن بابا نداشت
دخترک با مرگ بابا نا نداشت
سبز شد آمد بهار اما هنوز
|
|
|
|
|
شعری از:خالدبایزیدی(دلیر)
«قراربود...!»
قراربودباآرزوهایم بروم
اماآنهاراازمن گرفتند
پس ا
|
|
|
|
|
ابوذیات العشاق / دو بیتی عاشقان (فارسی و عربی)
|
|
|
|
|
ما را چه حاصــل از این شب های بی ترانه
|
|
|
|
|
از حسرت روزهای بی عبور سرشارم
ديگر سرمستی پنجه ی آفتاب
سبزينه ی زندگی ام را نمی سازد
از حس
|
|
|
|
|
تو که در غیاب اغیار مرا به خویش خواندی
زچه پیش چشم احباب مرا ز پیش راندی؟
|
|
|
|
|
وآن زمان که محصول باغ می رسد نیش عقرب می خورد وشیرین شاداب می گرددنام میوه دراین ابیات خالی است ومنت
|
|
|
|
|
هشت گانه ی بریستل
از جراحتِ ریخته بر باران
وقتی شبیهِ روزِ نخست است
و جریان
|
|
|
|
|
تو این را دروغ و فسانه مخوان
به یکسان روش در زمانه مدان
ز او هر چه اندر خورد با خرد
|
|
|
|
|
بسم الله
بسکه قول و فعـــــــــــــــــل ما منفک شده
حاصل آن در جوانــــــــــــــــان شک
|
|
|
|
|
چرا دل دوباره خطر می کنی
مراباز زیر و زبر می کنی
تورا تاکجا من نصیحت کنم
چرا از نصیح
|
|
|
|
|
برو اى گبرى كه ابليس هم انديشه ى توست
كه به واللَّه جز اللَّه خدايى نبود
|
|
|
|
|
من اگر دل به تو دادم نه زروی هوس است
گر زروی هوس است عشق من و تو عبس است
|
|
|
|
|
حوادث به من ملحق شده اند ....
امروز بیست و پنجم پاییز است....
|
|
|
|
|
نگاه کن بی تو من ماندم در این شبهای تنهایی
زند هر دم به طعنه دل ، چرا اکنون تو اینجایی ؟
ن
|
|
|
|
|
ستارگان رمه رمه می رمند ...
|
|
|
|
|
آفرین سرباز
ارتقا پیدا کردی
|
|
|
|
|
ماییم و عشق مجنون، در کوچه باغ لیلی
ماییم و باز آتش در دل ز داغ لیلی
|
|
|
|
|
دشت ما بی خنده شد...
پرهای این گل کنده شد....
|
|
|
|
|
شب همچنان سیاه می پوشد به یاد برگهای پاییزی...
|
|
|
|
|
دفتر سیمی
امشب از ماه به اندازه ی نیمی مانده
عکسی از خاطره ی تلخ قدیمی مانده
|
|
|
|
|
از تو غیر از دعا نمی خواهم
جز دل بی ریا نمی خواهم
لحظاتی که با تو می باشم
|
|
|
|
|
چند گاهی پیش من در ساحل تو ایستاده بودم
و اکنون ای در
|
|
|
|
|
از درون سینه دل را کی توان کردن جدا
کینه ها را میتوان هردم کنی از دل جدا
|
|
|
|
|
با
طنین
اولین
تابش
آفتابی تو
|
|
|
|
|
رهایی برای پرنده زیباست
وقتی در قفس باشد.
|
|
|
|
|
از بهار چشم خود پاییز را بیرون بریز
|
|
|
|
|
ببن نگاه خیره مو به دیوار
هنوزم مات رفتنت از اینجاست
تموم خونه بوی غم گرفته
و
|
|
|
|
|
ما چشم جرانانِ نه اینیم و نه آنیم
دلدار کجایی که پی اَت
|
|
|
|
|
نبودنت را چگونه بسرایم ؟
بر بستری گمشده در دود ؟
|
|
|
|
|
گل خرم است،لیک نباشد چو وَردِ عشق
خرّم کسان که با تو ببازند نَردِ عشق
|
|
|
|
|
شکارگاه چشم تو ، عجب سیاهه بیشه است؛
صید تو شد نگاه من، ناز به چشمت ریشه است؛
نوای من نمی رسد
|
|
|
|
|
سحر دیدم که شبنم روی گل بود
|
|
|
|
|
گفــت روزی به ماهـی ای غازی :
چــه مــلوسـی ! عجـیب طنّ
|
|
|
|
|
همیشه گرگ بودن
خسته کننده است!
|
|
|
|
|
اینک که بهار می آید ...
و شکوفه ها ...
میخندند ...
|
|
|
|
|
زندگی
هدیه ی درخت گیلاس و
جشن اقاقی هاست
|
|
|
|
|
عاشق شده ام عاشق روی تو فلانی
آشفته ام آشفتۀ موی تو فلانی
|
|
|
|
|
شبی از خاطرمعشوقه دویدیم به خواب
عکس رخ مه روی فتاده ست به آب
|
|
|
|
|
اشک من جاری
خنده هایم تلخ وتکراری
زنده ام در این سرا باچرخ اجباری
درمیان کفروایمان خسته ام
|
|
|
|
|
فصل سبز رهایی
به من حس بودن میدهد و
شوق زیستن
|
|
|
|
|
پروین
باگوهر اشک کرد غوغا پروین
تا گنج یتیم کرد پیدا پروین
|
|
|
|
|
ای قوای حق ظهورش سهل شد
آتش دشمن غرور و جهل شد
شد نمایان چهره اهریمنان
شد هویدا فتنه های دش
|
|
|
|
|
پیکرعشق من از تو، سخنم بافتننی است
|
|
|
|
|
این کوه غم خرابه از دیدار تو
دلگیر خسته ام از نگاه های ت
|
|
|
|
|
Dar amaghe jangal koodaki khabide ast.
Koodaki az range barg......koodaki az booye sang
|
|
|
|
|
کاش به گرمی سلام صبحگاهی فرشی برایت بافته بودم
کاش به نرمی گلبرگهای لاله آغوشی برایت پهن کرده بود
|
|
|
|
|
در عزای لیلا
،
سکوت ثانیه شد...
اه را،
به جرم خروج
کاف
|
|
|
|
|
کاشکی ما چون ،کبوترمیشدیم
عاشق پرواز نو با بال نــــــ
|
|
|
|
|
به نام خدا
یاران با ایثار جان دفاع نمودند پس از سی سال
|
|
|
|
|
پشت اش
به کوه بند است
وگرنه
مقابل دریا
نمیتوان ایستاد!!!
|
|
|
|
|
خدایا هر دو مون با همیم
ولی هر دو مون دستامون خالیه
|
|
|
|
|
بیا تا که چایی بهانه کنیم
دل یکدگر را نشانه کنیم
|
|
|
|
|
ارزانی تان باد گُردانِ فراموش شده
|
|
|
|
|
سلام
درود عرض تبریک به مناسبت عید سعید نوروز
وآغازسال نو خدمت سروران بزرگوارم مدیران محترم شا
|
|
|
|
|
باید شکست
کاخ استعـــــــــمار را باید شکست
میله هــــــــای دار را باید شکست
زندگی تکرار غ
|
|
|
|
|
باورم نمـي شود !!
چه پياپـي
عيـد را به عيـد طاق مي زنيم ... !!
|
|
|
|
|
هرچند سخن نمی گفت...
در چشمان بی زبانش...
بی داد..
سخنها بیداد میکرد....
آذر91
|
|
|
|
|
آمدم من لب باغ
برگ زردي چيدم
عکس آن را به تماشا دادم
قا
|
|
|
|
|
دربلوغ سر به مهر غنچه هایت جاری ام
رو به دریا می رود خیزابه ی بیداری ام
نو به نو می گردم از خو
|
|
|
|
|
میکند شرمنده ما را فیلم فجـــــــر
|
|
|
مجموع ۱۲۴۹۶۵ پست فعال در ۱۵۶۳ صفحه |