يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر شاهین بهروزی(قطره باران)
آخرین اشعار ناب شاهین بهروزی(قطره باران)
|
این کوه غم خرابه از دیدار تو
دلگیر خسته ام از صداهای تو
این روح بگذر از گناه های تو
کاشکی یه بار ببینم اون نگاه تو
این روزگار
از لحظه های ما قسمت نداشت
این فصل از این قصه
هیچ سکانسی نداشت
کاشکی تو این راه هیچ مانعی نبود
آخه
خدایا چرا من
تو این عالم برزخی
در بارون حسادت غرق شدم
هر شب
تو طوفان برفی این عمر میگذرم
دنیام
به چرخای فلک هیچ راهی نداشت
روزگار بست این دست
هر کس که بی تو میخونه
تو روزگار دیوونه
خنجر بزد به قلب من
تا روح خسته بره به این خونه
عزابم میده این جای خالی
رو صندلی
تو اتاق های تاریک
تو دستام لیوان و تو چشمام عشکه
میبینم عکست را ولی خستم نمیشه
شاید بگذر این روزگار را
من میبینم شیرین قصه ها را
ولی تو دوریه تو
من نشستم
ای کاش بشکنم
من این قلب پاک را
عزابم میده
راهم بریده
هرکسی تو بی راهی من را میدیده
حالا تو این جسم خالی
کی بس میشینه
تا خوابت را میبینم میگم وقتش رسیده
اما تو بیداری هیچ کس پیداش نمیشه
دیگه تو شعرام نیستی و من فرصت ندارم
من دیگه واسه گفتن هیچ حرفی ندارم
من توی بغضم نشستم هی کم میارم
بیا تا بشکنمش
حالا که امید بودنت در کنارم هی کم میاره
منم تویه بی راهه راه میرم و تنهاش میزارم
...............................
به قول شاعر:
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه ی بامی که پریدیم پریدیم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.