شنبه ۱۳ بهمن
|
دفاتر شعر محمد شریف صادقی
آخرین اشعار ناب محمد شریف صادقی
|
... بهرِ من فکر، مُکدّر مکن امّا بنگر:
چه جفاها که نکردست خیالت با من ...
(حاشیه)
بیتی ست از دهه دوم زندگی ام
|
|
نقدها و نظرات
|
درود ممنون از لطف شما. راستش احساسات من در شعر پیچیده است و رابطه زندگی شخصی و شعرم همیشه «موازی» نیست...اما ارتباطاتی هست البته نه کاملا مستقیم | |
|
سلام ممنون از لطفتان یلدای شما هم مبارک | |
|
درود ممنون آقای مهدی پور عزیز | |
|
ممنون از لطف شما جناب مدهوش | |
|
سلام عزیز ممنون از لطف شما | |
|
درود خدمتت برادر عزیزم چشم الان نگاه میکنم | |
|
درود بر همشهری عزیزم. راستش یک غزل کامله ولی خب تصمیم گرفتم همشو نفرستم شاید حوصله خواندن همش برای همه مقدور نباشه. درباره عنوان تکراری دقیقا منظور رو نفهمیدم آیا منظور «خیالت» بود یا خود بیت. راستش جدا از قدیمی بودن بیت به نظرم اشتباهه که فکر کنیم استفاده از مضامین قدیمی خوب نباشه. اتفاقا من برعکس فکر می کنم. چرا؟ دلیلش خیلی سادست: اشعاری که از مضامین جدید متعدد استفاده می کنند (مثلا در هر بیت یا مصراع) معمولا در حافظه مخاطب باقی نمی مانند. در واقع اکثر مخاطبین با «مضامین جا افتاده» ارتباط برقرار می کنند. حالا این مضامین ممکنه طبیعی، علمی، فلسفی، عرفانی و... باشن. البته...استفاده از مضامین جدید خیلی هم خوبه اما اشتباه در اینه که فکر کنیم «واجبه» یا حتی لزوما مفیده! هر روز شاعران جوان هزاران مضمون جدید و بکر در شعرهاشون میارن اما بعد از دو دیقه هر خواننده ای فراموششون میکنه. طبق تجربه تاریخی، «بیان» و چگونه گفتن شعره که اثر اصلی رو داره نه مضمونش. من فکر کنم این رو بارها گفتم. در غزلیات سعدی و حافظ حتی نمیشه به تعداد انگشتان دست اصطلاحات و مضامین جدید پیدا کرد. اما شعرشون از همه «مضمون سازان» تاریخ ماندگار تر بوده. به نظرم نقطه تعادلی در شعر هست که شاعر باید اون رو پیدا کنه.در شعر بیان باید آشنایی زدایی کنه و در مقام بعد مضمون. این مثال رو ببین: (سنایی) عشق را بوحنیفه درس نکرد شافعی را درو روایت نیست ابوحنیفه و شافعی نام دو فقیه بزرگ اهل سنت هستند. حالا ببین حافظ چطور این مضمون رو استفاده میکنه: تحصیلِ عشق و رندی آسان نمود اول آخر بسوخت جانم در کسبِ این فضایل
حَلّاج بر سرِ دار این نکته خوش سُراید از شافعی نپرسند امثالِ این مسائل
در بیت دوم همین مضمون شعر سنایی هست اما بیان متفاوته. وزن بهتری انتخاب شده و چینش کلمات و موسیقی اون ها پیام رو قوی تر القا میکنه. چرا اینهمه حرف زدم؟ صرفا خواستم بگم مضمون پردازی افراطی دامی یه که شاعر نباید توش بیفته. شاعر باید حتما حتما در اشعارش از مضامین شناخته شده و پر استفاده هم استفاده کنه اما با بیان جدید. چون استفاده افراطی از مضامین غریب و ناآشنا اتفاقا میتونه موجب قطع رابطه احساسی با خواننده بشه. خواننده میخواد بازتابی از ذهنش رو در شعر ما ببینه و باهاش ارتباط برقرار کنه. | |
|
سلام خانم طالب زاده ممنونم بابت بازخورد شما. درباره پیام های خصوصی ناظر به محدودیتی بود که من برای کامنت گذاشتن در صفحه شما داشتم (مقصود زیر شعرهایی است که بقیه می توانستند نظر بدهند اما من نه) و البته من حدس زدم که سهوی باشد چون این قبیل موارد پیش می آید. ولی خب از جهت احتیاط گفتم شاید من خدای ناکرده سخنی ناسنجیده زدم و... که البته بابت این احتمال عذرخواهی کردم. درباره عنصر روان...راستش باید به جهالتم اعتراف کنم که نمیدانم منظور از «عنصر روان» چیست (آیا منظور همان مفهوم روان بودن شعر است؟ مثلا زبان و موسیقی شعر دست انداز نداشته باشد و...؟) یا مقصود حرف هایی ست که زیر کامنت آقای رجبی نوشتم یا چیز دیگری؟ علی ای حال من گاهی لحن بدی به کار میبرم و مثلا میگویم شاعر این کار را کند و آن کار را نکند. واقعیت اینست که گاهی خودخواهانه مینویسم و من هم با شما موافقم که اصلا نمیشود ادبیات را فرموله کرد و یک راه حل برای همه داد. خصوصا که من خودم در سرودن شعر خوب نیستم و راه حل هایم حتی برای خودم هم آنچنان جواب نداده اند | |
|
درود و عرض تشکر یلدای شما نیز مبارک | |
|
درود ممنون از لطف مداوم شما. من شاعر دروغگویی هستم اما گاهی دروغگوی خوبی هستم وگاهی بد😁😁😁 اما آن اصطلاح «حاضر و ناظر» را که به کار بردید خیلی جالب بود...راستش تجربیات شاعرانه من همه متاثر از خود من نیستن بلکه گاهی بازتابی از دیگران در درون من هستند. وقتی میخوام از دید دیگران یا «من» های گوناگون خودم به دنیا نگاه کنم | |
|
درود ممنونم عزیز...و ممنون بابت شعر زیبایی که نوشتید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
تک بیت درموندیعععع...
و البت بسیار زیبا