جمعه ۷ دی
رودار شعری از افسانه نجفی
از دفتر بُت چینی نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱ تير ۱۴۰۳ ۲۱:۰۳ شماره ثبت ۱۳۰۷۷۱
بازدید : ۱۴۴ | نظرات : ۲۶
|
آخرین اشعار ناب افسانه نجفی
|
_وضو گرفته ؛
نشسته ام رخ به رخش
بر لب ِ حسرت؛ ذوقِ پیاله !
_در قنوت اشتیاقم؛
درد می جوشد
چون شراب پاک ِ هزارساله...
_با غرور می گوید:
"یار تو برگشت!
رو بِبُر سر؛ صد گوساله..."
_پای پاهای سجاده
جا می گذارم
بغض شبرنگ استحاله...
_برمی خیزم؛
"پیش رودار نباید خندید!"
_آی عشق!
بمیر!
به خدایت بکن مرا حواله...
"خورشید_خان_اسد "
(جمعه۱ تیر ۱۴۰۳/شوشتر )
|
|
نقدها و نظرات
|
درود استاد عزیز... با بمیر گفتن ما هم نمرد... فقط آدم وقتی کم میاره به دلش میگه بمیر از درد ولی از من نخواه کوتاه بیام...میگه جون بکن و من از اینکه منو به خدات واگذار کنی ترسی ندارم...همش حرفه از سر یه دل پُر... سلامت باشید و مانا | |
|
در ضمن استاد برمی خیزم پیش رودار نباید خندید از پرویی طرف خنده ش گرفته اما بلند میشه میره یه طرفی از روی سجاده ...تا تو خلوت ذوق کنه از پررویی طرفش...هرچند تو روش میگه بذار عشق بمیره و منو به خدا حواله کنه...اما از این دیدار سر کیف اومده... | |
|
ممنون ...آمین...همچنین🌹🌹🌹 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
اشعار شما به امضای خاص خودتان است
زیباست