دوشنبه ۲۸ خرداد
|
|
تو خوابِ ناز بودم که با ، صدایی از خواب پریدم
دیدم چراغا روشنه ، مامان و بابام رو ندیدم
صدا زد
|
|
|
|
|
خشک می شود/
باور بلوغ/
در ذهن انتخاب/
|
|
|
|
|
آسمان می دانست
.. از قطره های راهی
.. تلخ شان
.. مال من است
|
|
|
|
|
من ندانم سَرَ مویی، زِ آغاز ، انجام
تو خدایی و خودت فلسفه ات میدانی
|
|
|
|
|
پنجشنبه چه روز خوبی بود
کافه ی نادری و بوی لبت
عطر قهوه کنار شعر بهار
داستان دو چشم و ناز تنت
|
|
|
|
|
هر زمان
شعری نوشتم ، گفتی
مصرعی
جا مانده از این مختصر
نقد شعر من
اگر یک بوسه بود
می رسید
|
|
|
|
|
رفته ولی جا مانده در قـابی که گم شده
میبینمش شب در دل خوابی که گم شده
جـا مــانده ام بـا او کـنـ
|
|
|
|
|
محو رویای غریب یک هوس
لمس دستانی نجیب اندر نجیب
می شود با آرزوها سر کنی
بی هراس از حس مشکوک فریب
|
|
|
|
|
برایت غزل می نوشتم که باران گرفت
|
|
|
|
|
حجمی از حرف دلم
در نگاهت زلّ می زند
ای بهانه ی بلند بودن !
و
من آغوشـــــــــــــــــــــــ
|
|
|
|
|
گریبان تو گیرد خواهش من
دو چشمت می برد آرامش من
|
|
|
|
|
سخن خوباستبادلدارباشد
سَرَت بر شــــانههایِ یــار باشد
|
|
|
|
|
این یک نوع جدید است (تعقید)
چند وقتیست که در فکر فرو میروم .انگار زمان در گذر ثانیه ها تعجیل است
|
|
|
|
|
مثل گلهای بهاری راه ورسمت دلبری
دخترزیبای شرقی ازهمه دل می بری
|
|
|
|
|
نفس هایت
کافی ست تا شبی
در آغوش
بکرت
همخوابی کنم.
|
|
|
|
|
باران اگر رگبار شد باید بمانی
این آسمان آوار شد باید بمانی
دل!دست وپنجه نرم کن بازخم هایت
درد امد
|
|
|
|
|
قلمی تیره رنگ بر دست***حرکت و نازی بر شست
جوهری بر سپیدی ورق***اعجاب کلماتش چون شفق
می درخشد دل را
|
|
|
|
|
سلام رفیق
بعضی پرنده ها نازن
بعضی نگاه ها نازن
بعضی صداها و بعضی قهر ها ، نا زَزَزَن
|
|
|
|
|
دلِ گــداخـته را
فـریادی است، به رنگ سـکوت
اکـسیری است، از آتش
که احـســاس ...
|
|
|
|
|
یار اگر در نظرش بر دل ما تاختنست
و گرش نیت سنگی به دل انداختنست
|
|
|
|
|
مرا همین بس است ...تو فقط باش
حال مرا نه قدم زدن زیر باران خوب میکند
نه راه رفتن روی سنگفرش باغها
|
|
|
|
|
این واژه های تکراری...
زور خیال و شب بیداری...
|
|
|
|
|
ای صبا جان مرا در سبد سبز پر از یاس به یارم برسان
..
بوی موی صنمم بهر پرستاری بیار و خبر صبر وقرار
|
|
|
|
|
بعدمرگمگریهاتسودینداردبیوفا.
|
|
|
|
|
اهوصفتان راامیدوفانتوان داشت
|
|
|
|
|
قلم ده دست این بنده
کشم لبخند بی پرده
برای کودک درمانده ، گم گشته
|
|
|
|
|
قفس
پدران در پي روياي تو اي ازادي نعره زدند
جان دادند
|
|
|
|
|
کمی دلخوشی و خنده نداری؟ می خرم من!
|
|
|
|
|
من خمیدم، شکستم
اما
اگر، ستارة مراد تو
بر بخت من تابید امشب!
شاید!
صبح به نجاتم بیایی...
|
|
|
|
|
به من گفتی که دارم دوستت،ازاین سخن بگذر،
اگرچه دوستت دارم ولی ای جان زمن بگذر
مرادرچاه می انداز
|
|
|
|
|
کمر خم می شود زیر نبودِ سایه ات بابا
تلاوت کرده جانم را به آیه آیه ات بابا
|
|
|
|
|
همیشه گفته ام بام سعادت نردبان دارد
|
|
|
|
|
هر شب تو را به مهتاب تشبیه می نمایم
تو روی خود بپوشان تا او خجل نگردد
|
|
|
|
|
و گردباد
همان باد است
که پیچیده در موهایت
|
|
|
|
|
عشق تو واژه خوبی است که من می خواهم...
|
|
|
|
|
به جز بوی محبت من ندارم
دلی دارم که دارد عشق و مستی
به جز وصف شکر حرفت نگفتم
چرا احساس گرمم را شک
|
|
|
|
|
این آسمونم امشب ستاره ای نداره....
|
|
|
|
|
باید گله کنم ز لیلی......
|
|
|
|
|
این بار که به شعرهای من میآیی......
|
|
|
|
|
بابا یادت همینجاهاست
تو دل عشقت چه پابرجاست
نگاهت توی قاب غم
شکستن، کار این دنیاست....
--
|
|
|
|
|
من طو فانی ندید ه ام در این حدآرام
من عاشق ندیدم در این حد ویران
|
|
|
|
|
چشم دارم به رخت مرغ خوش اواز
ديده دارم به رهت
تا تو بياي...
|
|
|
|
|
به جز آغوش تو داروی اثربخشی نیست
تَهِ این علم کجا رفته شفا بخشی نیست؟
|
|
|
|
|
و
دیگر
"بهار"
فصل سماجت بی فصاحت وبضاعتیست
که
قاصدک
با هزار دست وپای لطافت
بر لب پنجره
|
|
|
|
|
دستهایت سرود می گویند
از من و تو چه زود می گویند
تو همان شهی ز قصه ی من
که ز شعرت درود می گویند
|
|
|
|
|
در وصف علی جان سخنی من نتوانم...
|
|
|
|
|
من عاشقم، عاشق خود ،عاشق لرزش صدام
عاشق گلگونی رخ، عاشق پلک پریدنام
|
|
|
|
|
من ان بغض گره خورده درگلو مانده ام
|
|
|
|
|
دختر دزفول، من نازت خریدارم...
|
|
|
|
|
تمام شد
و هیچ کس
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
نه....
تو مرد نیستی...
بانوی زحمت کش چندکوچه آن طرف تر,
......
|
|
|
|
|
بنویسید سلام
و بخوانید درود...
|
|
|
|
|
بارش ابر بهاری بی درنگ
اشک چشمم را کند در خود نهان
می سرایم زیر باران در غمت
گریه هایم را فقط دید
|
|
|
|
|
از شراب سرخ لب های تو مستم تا سحر ..
|
|
|
|
|
به ظاهر زنی و پر از عاطفه
چقدر خوب کرده نگاه تو درد
دلت گرم و چشمای تو پر زمهر
الهی نشه زندگی تو
|
|
|
|
|
بردار دست، از همه آشوب و موعظه
کوتاه تر بیا گُلم مرگ است جایزه
عمری به شادمانی این کوچه سر بکن
|
|
|
|
|
سرود سبک دار میلاد حضرت علی
|
|
|
|
|
دل دیوانه شبی سارق آتشکده شد
روزها باز مرا باز مرا میسوزاند
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
|
|
|
|
|
یادته دستات محکم میزدن حلقه به دورم؟
یادته لرزش دستام توی اون لحظه ی عمرم؟
|
|
|
|
|
بزودی
می رقص اند
سرها...
در
چنبره گریستن
و
من...
گمشده در شعبده ٔ شیطانی خویش
مزاح
|
|
|
|
|
هر بیت که از دهانمان خارج شد / کبریت بزن ببین که گر می گیرد !
|
|
|
|
|
چو صیادی که در سنگر نشسته
|
|
|
|
|
سُـفره ی عشـقم، پُرازنـان می شود........
|
|
|
|
|
گیسوانم را رها کردم در دستانش دستان بادی که با ناز میرقصید....
|
|
|
|
|
دستهایپینهبستهزانوان.پرزدرد
|
|
|
|
|
در بزم شعرهایت
به طنازی رقصیدم
با وازه ها در آمیختم
دست در دست ردیف و قافیه ها
سروده و شعرهایت
|
|
|
|
|
من از مشق تو مدهوشم
که فردا از هزار دستان دلم بی پرده می گیرد
تو آن پروانه ی مستی
که از چشم فر
|
|
|
|
|
سخن راایجازکنیدوبرمهرافزائید
|
|
|
|
|
جز سکوت و گفتن اصلِ حقیقت از رخ تو من ندارم هنری
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۹۰ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |