جمعه ۷ ارديبهشت
|
|
چه کسی می داند
شاید بیستون را
یک پسر دهاتی با لهجه ی شیرین کُوردی
سروده باشید
|
|
|
|
|
بیوفاییبس کن اینامهربان سنگدل
|
|
|
|
|
ای دنباله ی زلف ، بی نهایت
|
|
|
|
|
شهرپریشان نظر از روی توست
ماه شو و در دل تنگم بتاب
سمیرا_عزیزی
|
|
|
|
|
دلتنگی های مرا دیگر همدمی نیست
|
|
|
|
|
هنوز قلبم بوی یاس می دهد
و هنوز دستانم با دستانت آشناست...
|
|
|
|
|
شمس تا کی دایره دوار به دور حرم یار
به طواف خانه علی رو وقت احرام می رسد
|
|
|
|
|
در تماشای صحنه ها
قدم میزنی
در کوچه های مرور
زیر برگ ریزان خاطرات
|
|
|
|
|
زیبایی رخسار تو را ماه ندارد
|
|
|
|
|
دلم برای مهربانی و دَرک
لَک زده است .
|
|
|
|
|
کیشم امّا پیش چشمش صحنه سازی می کنم
|
|
|
|
|
و
بهار !
هر آنچه بی تفسیر بلند
می کاردت !
در واژه واژه ی سبز
تا سخاوت در تو!
یه بار وبربنشید و
|
|
|
|
|
چرا این میکده بر دردمان پاسخ ندارد
به مسجد میروم یک مومن راسخ ندارد
|
|
|
|
|
عیدفطرآمدمبارک دوستــــــــــــــان
جیب من خالی وشرمم جاودان
|
|
|
|
|
دلم تنگه برای لحظه ای که
نگاهم میکنی از پشت شیشه
بمونی زندگی معنا میگیره
نباشی بی تو دلتنگم همیشه
|
|
|
|
|
خـداوندا در ايــن افـطار آخــــر
|
|
|
|
|
باز با شب عاشقانه گفت و گویم اوفتاد
|
|
|
|
|
عيدها تبريك دارد فطرها تبريك تر
ماه، امشب گشته از خوشحالي اش باريك تر
|
|
|
|
|
به جز وجود عزیزت مرا پناهی نیست ...
|
|
|
|
|
تو هر ثانیه ب لبخند عکسایه تو برمیخورم
|
|
|
|
|
عید آمده امادل بیچاره ی ما شاد نیست
|
|
|
|
|
مرغ دل از آتش غم سوخت در این شهر بلا
عشق تو هر دم شرری زد به دلم نیست روا
تا که نسیمی بدمد عشق ت
|
|
|
|
|
من اگر می مردم آسمان آبی بود
|
|
|
|
|
بیتواینجا دلمن می گیرد
خانه ام قطبشمالاستبیا
|
|
|
|
|
گردون دلم ستاره ای می خواهد...
|
|
|
|
|
ما را به اتوبان معنویّت
نزدیک فرما
|
|
|
|
|
این جان به نگار تو دهم
بیشی چند
جز زلف تو سجده نکنم
دراین بند
گاهان به گناه تو به عشق
|
|
|
|
|
و تاریخ
این سوخته تب ِِ تشنۂ خشکیده لب..!
سیراب نخواهد شد...
از خون کودکان خاموش جنگ
|
|
|
|
|
شاه بیت غزلم گیر دو چشمان تو بود
|
|
|
|
|
گه میشود چنین گفت کافیست این حکایت
|
|
|
|
|
دلم برای تو ای خوب من غبارگرفت
دوباره این دل تنهای بی قرار گرفت
بیا که بی تو پر از سردی زمستانم
|
|
|
|
|
بوییدن بهاران،عطری گران و خوب است
|
|
|
|
|
روزنی است
رو به چشمه ی نور
|
|
|
|
|
هلال مه چو بر آن سوی آسمان برسد
سخن به عاطفت یار مهربان برسد
|
|
|
|
|
تو فکرشم نکن . که بی تو زندگی . برای من خوشه
بدون نبودنت . منو توو هر نفس . درونی می کُشه
|
|
|
|
|
بسوزان تمام این پژمردگی های تن پرور را
بِکُش وبِکُشان تمام فاصله های میان،موج های دریای بیمناک عشقت
|
|
|
|
|
دیگر زمان وصال رسیده است...
|
|
|
|
|
موج رقاصم در این دریای آغوشت ببین
|
|
|
|
|
به : فروغ شاکری عزیز و دوست داشتنی
بگذار شب فروغ تو را جستجو کند
مستانه در سکوت تو را آرزو کند
|
|
|
|
|
فروغ چشمان زیبای تو را
روزی ، به شعری ناب
خواهم سرود…
|
|
|
|
|
صد سلام ای ضامن آهوی عشق
یه مسافر از راهه دور اومده
مهمونه ناخونده می خوای توو خونت ؟
از همون
|
|
|
|
|
مانده ام در گیرو دار حرف های زرد پاییزی
کاش فانوسی بر این تاریکی مطلق بیاویزی
|
|
|
|
|
تا که فهمیدی تو را میخواهمت رفتی و مرگ
ایستاد و پشت ایوان هی سراغم را گرفت
|
|
|
|
|
چه ناز ی داره یارب ، نازِ شصتت
|
|
|
|
|
قهر که می کند
برهنگی از سایه اش...
|
|
|
|
|
فکر میکردم که عاشق های شهر
هیچ یک همچون تو لایق نیستند
|
|
|
|
|
من بودم که با پچ پچ گلهای صناعی و مغفول
به بیخوابی ادراک فرو رفتم .
|
|
|
|
|
دادهای پیغام درمانی ندارد درد من
|
|
|
|
|
در سایه ی چشم های من بود
آن سرو که سایه اش تبر خورد.
سمیرا_عزیزی
|
|
|
|
|
آمیخت با جان و دلم آن مستی چشمان تو
|
|
|
|
|
شبی را تا به صبح من گریه کردم
به خود پیچیدم و هی شکوه کردم
|
|
|
|
|
اینکه در خانه من مرگ مُهیا باشد
سرطان امن ترین نقطه ی دنیا باشد
تو ندانی و ندانسته تر از من حتی
|
|
|
|
|
ترسم از دیروز است
ترسم از خواب گل سرخ
به تبی جانسوز است
من نمیدانم چقدری
به مرگ آغشته ام
یا که
|
|
|
|
|
دل من از دل تو بی خبره......
|
|
|
|
|
این روزها
دوباره انگار
دلم هوای تو را کرده
|
|
|
|
|
چقدر ساده هوا از صدای من پر زد
و خواب از شب پر ماجرای من پر زد
|
|
|
|
|
در ازدحام کوچه بن بست سرگردان
یا رب شب آدینه ی ما را سحر گردان
|
|
|
|
|
عذاب میده من رو تنهایی
غریبه ام میون آدم ها...
نذار من بمیرم از غربت
یه کاری کن ببینمت آقا...
|
|
|
|
|
ما دختران پاورقیهای پنجاه
|
|
|
|
|
دستی بنه از روی کرم بر ضربانم
تا خون به.. به... بیرون نزند از شریانم
|
|
|
|
|
پشت پنجره باران می زد
....
علی رفیعی
|
|
|
|
|
یادش به بخیر آن روزهای مهربانی
|
|
|
|
|
وقتی که میرفتی هوا بد بود
تا قبل بارون کاش برگردی
گرمیه آغوش تو رو میخوام
با من نگو از عشقمون سرد
|
|
|
|
|
مرا
ملامت چه می کنی بانو؟
در رشته راه باریک زندگی من
خار ها روییده است
با خار ها دست به گریبانم
|
|
|
مجموع ۱۲۳۶۵۷ پست فعال در ۱۵۴۶ صفحه |