اورادِ تجلّی
آخرین تخمِ
همای سعادت شکست
و ماکی سعادت
امّیدوار به آزادی
متولد شد .
اما او با مَرمی تپانچه ی خودخواهان
از بهشت آشیانه
به برزخِ تازیانه هبوط کرد .
هیچگاه صدای ترانه ی لَه لَه
که از منقار کوچکش برمی خواست را
فراموش نمی کنم
و همچنین از فراز گلوله
صدای نعره ی آتشفانهای متمدّنین را .
پنجه ی عطوفت اش را به سویم دراز کرده
به دنبال قطره ای آب حیوان
پرپر می زند .
تنها او پایه ی کائنات را می شناخت
و سوره ی شهادت را از حفظ بود .
ای فرشته ی شبنم شناس همین حوالی ،
تاریخِ زخمهای ملل محروم ،
کماکان تمدید می شود
و تقویم روزهای سیاه
با فریاد و ضجّه به تورّق پرداخته اند .
دوست من
عزیزدل
لب های ملتهب رگهایم را ببین ،
ببین چگونه بخاطر تکرر تکبیر
با دشنه ی مدنیّت
به دخمه های مرطوب و تاریکِ
دالانهای نامحدود
بر روی سنگهای گرانیت
کشیده می شوند .
خورشیدآفرینا :
به تو قسم که خسته ایم
به تو قسم که تنهاییم
به تو قسم که با تاول عجینیم
ما را همراه با سمفونی دف و نی
به سماع عارفانه رهنمون ساز
تا از نغمه ی سوزناک رباب بپرهیزیم .
تو درک مطلقی
و ما عدم محض
ما را به اتوبان معنویّت
نزدیک فرما
تا طعم و رایحه ی اورادِ تجلّی
در گاریچه ی کوچه های اقاقیا را بچشیم .
باقر رمزی باصر
بجا و زیباست
جسارتا در مصرع ششم ؟ مرمی؟