يکشنبه ۹ دی
|
|
چه بسا سر که گنهکار نبود، بر دار رفت
|
|
|
|
|
کلاغه گفت قارقار
پاتو یواش تر بردار
قورباغه رو لِه نکن
امان از مردم آزار
|
|
|
|
|
طلوع کن از پرچین حصار انتظار
|
|
|
|
|
نیست جایی از من
که عشق او را تراوش نکند...
|
|
|
|
|
چشمانت جنگلی ست انبوه و...
|
|
|
|
|
هرگزم باور و اندیشه نبود
که گرفتار شود دل روزی
بیم افتادن در دام نداشت
این دل بی طَمع و کم روزی
|
|
|
|
|
دنیایه ایشیق سالان اوزون اوسته کی خال
گویا کی بهشتن چاغیریر منی بلال
|
|
|
|
|
دختری آمدبهرپرستاری پدر مانددرخانه ی ماچندماهی.....زیرراکردزبرباسرانگشتانی!
|
|
|
|
|
در صحت باشی همه جا زیباست وهرجا زیباست برای چسم هاست
|
|
|
|
|
این کینه های کهنه را بار قفس کن
|
|
|
|
|
جوانی موهبتی بود و من ندانستم
وفورِ مرحمتی بود و من ندانستم
مدار گردش صدها ستاره در با
|
|
|
|
|
تموم خاطرات خوب با تو با دلتنگی تو بی رحم می شه
می سو زو نه منو یاد تو هر شب نباشی ف
|
|
|
|
|
با خلسه یِ شبْ گیسویِ کلکِ پریشانْ مویِ تو / وحیِ نگاهت را هوس با وهمِ شب آمیختم
|
|
|
|
|
شعر کودکانه فرزند شهید ، تقدیم به فرزندان عزیز شهدای مدافع حرم ...
|
|
|
|
|
هرچی مهربان تر دلسوزتر
مردم این شهر ظالم تر بی رحم تر
چه کنم دنیای بی وقفه
همش با پارتی میصرف
|
|
|
|
|
درست من و تو سال پار
باهم آشنا شدیم در مسیر مزار
برای آینده، هردو برنامه های ریختیم
اما تورا از م
|
|
|
|
|
تو نه یکخاطره سَرسَری و سَهل و عبوری هستی
که نشستی به خیال و جانم
تو تجلی داری
پر از جریانی
دائ
|
|
|
|
|
خوش آن دمی که گویند، مردم بر مزارم
مستی در این ضیافت، خواب از سرش پریده
|
|
|
|
|
تو ماهِ بهترین شبِ ستاره های روشنی
تو بهترین بهانه ی نفس کشیدنِ منی!
|
|
|
|
|
زندگی آخرت سادگی و صرف دل است
|
|
|
|
|
این دنیا به کسی وفا نکرده
حتی سهرابِ غیور را ،
درمان و دوا نکرده
|
|
|
|
|
چه بگویمت که برای ما دیر پا گرفت ترنمِ وصلِ دوست
به اون خدا قسم ،به تمام این شعرهای پوچ،ترانه صدای
|
|
|
|
|
برگی زر، بر درختان عریان باش برگریزانست
آشیانِ پرندگانِ بیسامان باش برگریزانست
تا عشق، لب، تر
|
|
|
|
|
درویش همه اعتبارم از توست
|
|
|
|
|
قاشلارون اگریسی بیر لحظه کی جار ایتدی منی
بیر غافیل عشقه سالیپ درده دچار ایتدی منی
|
|
|
|
|
حادثه ای غیر مترقبه بود رفتنت
|
|
|
|
|
شنو از من حکایت ای خردمند
که دارد بهر تو هم سود و هم پند
|
|
|
|
|
آن دل ِ خاموش ِ ازل آشنا
شد همگی محمل ذکر و ثنا
|
|
|
|
|
خانه تاریک است،روشنایی رفت بامرگ پدر
آنکه صدسررانگه می داشت
|
|
|
|
|
بیهوده دوست داشتن تو
تا کی؟!
|
|
|
|
|
ای صاحب کل ملک هستی
بر تخت دلم چنان نشستی
|
|
|
|
|
سفره ی اغوای ننگین تو برچیده شده
رو نقاب از چهره برکن سینما شد برمَلا
|
|
|
|
|
کاش نگاهت
قدم زدن بلد بود
|
|
|
|
|
«نیوشا»
روحم میسوزد،
مانند رقص شیره انجیر،
بر پوست تن.
در رگهایم جاری است،
شرارههای آتش.
|
|
|
|
|
Dr.M.Madhoosh
istanbul🇹🇷🇮🇷
|
|
|
|
|
می کند قهر آنکه روزی بود با تو آشتی
|
|
|
|
|
کاش چرتکه ی اندیشه ی ما ...
|
|
|
|
|
در درونم حرف های بی شماری مانده است
|
|
|
|
|
جان دل این چه سوالی است
نپرس هیچ زمن
که تو را جان جهان
چقدر دوست بدارم با جان
تو به جانی و دل و
|
|
|
|
|
توسرِ غازا می زد
مرغُ با تیپا می زد
|
|
|
|
|
مرا ببر به پایان
با کمکهایی شایان
|
|
|
|
|
با توام! ای مَحـرٕمِ "اَسـرارِ" مـن
با توام! ای بــاور وُ "انـکار" مـن
ای "بهـارِ" خنـدهات عطرِ
|
|
|
|
|
به راه عرصه عقل از نطر چه مایه بگذارم
که طور کشف وشهود عرضه دارد اسرارم
|
|
|
|
|
می گرفتی لقمه و در دهانش کاشتی
|
|
|
|
|
زیر این آسمان آبی...
کجا می گریزی؟!
|
|
|
|
|
ای دُر گرانبهای گنجینه ی من
پاییز هزار رنگ آئینه ی من
در صبحِ نگاهِ خود مرا خوب ببین
خورشید تو سر
|
|
|
|
|
در نهایت این حیات است ،که در قلب حیاط
آخرین لبخندش، ته آن حوض، ماسید و شکست.
معصومه داداش بهمن
|
|
|
|
|
هرنفسی کی بوغازوندان آشیر
بیر قدم أُلمک لیگه یاخین لاشیر
|
|
|
|
|
💐کاش آید روزهای ابری و خوب💐
💐نم نمِ بارانِ مطلوب💐
|
|
|
|
|
زندگی جمع من و تنهاییست ...
|
|
|
|
|
من از آسمان سهم دارم
من از گنجشک های خیس
زیر باران...
من از مورچه ای که بارش را به لانه نرساند
|
|
|
|
|
اگرخواستی بیایی سرقرار بیاجایی که لاله گل می دهد......به هنگام شبنم به روی گل سرخ بیا
|
|
|
|
|
باران نشو مرگِ مرا در واژه تکرارش نکن / این راهِ باران خورده را پژواکِ لمسِ من نکن
|
|
|
|
|
آدمی! دمع خودت، رای خودت، ذکر خودت باور کن
تا نهایت، در نهایت، ارج و آیین خودت باور کن
آدمی هر س
|
|
|
|
|
خاطرت آسوده باشد عشق چندان دور نیست
|
|
|
|
|
نه در جنت ریاکاری ، نه دوزخ جای مستان است
|
|
|
|
|
مصنوع و مجموع دائم، در حال آیینگی هاست
«حادث» نشانِ «قدم»گو،«وحدت»به«کثرت»مقدم
خورشید: شمع جلالش،
|
|
|
|
|
هنوز هم به کسی دل نبستهام، برگرد...
|
|
|
|
|
این بیت را هک میکنم
روی بخار شیشه ها
که تا ابد دروغ بود
همیشه و همیشه ها
|
|
|
|
|
آنجا که نباشد عشق
آرام نگیرد جان
سرسبز نمی گردد
سرزمین بی باران
|
|
|
|
|
راه من گم میکنید آن دم که هستم ناتوان
چون توانا میشوم هرلحظه مهمان منید
|
|
|
مجموع ۱۲۸۷۱۴ پست فعال در ۱۶۰۹ صفحه |