سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 25 مهر 1403
    13 ربيع الثاني 1446
      Wednesday 16 Oct 2024
      • روز جهاني غذا
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۲۵ مهر

      ارثیه ی پدری4

      شعری از

      نوید حمیدی فر

      از دفتر دفتر شعرهای پاییزی نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ ۲ روز پیش شماره ثبت ۱۳۳۱۱۳
        بازدید : ۳۴   |    نظرات : ۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      خانه تاریک است ،روشنایی رفت بامرگ پدر....آنکه صدسررانگه می داشت رفت......بی سران کله شق،چون لاش خوران بی صفت....
      ریختندبرسراموال پدر!!!تاراج کردندهست ونیست!!!زن برادرها ریختندبر    سرخواهرشوهران!پرده ی عصمت دریدند،پاره کردندجامگان!!!                   لخت وعریان گشت خواهر،پروانه موهای ثریاراکشید!!!عورت لیلانمایان      گشت!!!جعفرتیزی درآورد،قلب لیلارادرید!!!قالی دستباف پدرخونین گشت .زن جعفرکه ماه آخرش بود،دردزائیدن گرفت!!!درمیان گیرودارکیسه ی       آب نوزادش پاره شد!!!!بعدازآن روزسیاه.......یونس بابنزین خودرابه سوزاندن گرفت!!!!عاطفه فراری شدباپسری که اورادوست داشت!!!!!ورحیم   قرآن راازسرطاقچه برداشت وبرسرکوبید!!!!وقسم خوردکه خون عاطفه را خواهدریخت!!!!دریچه ی قلب مادربازشدبازباآنکه همه ی فرزندان خودرا    دوست داشت...
       
      ۵
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      شاهزاده خانوم
      ۱۳ ساعت پیش
      یه مثلن ممد معتادی هم تنگش می‌زدید، فروپاشی خانواده تکمیل می‌شد... خندانک
      یاد فیلم فارسی‌ها افتادم...

      تلخ و غم‌انگیز اما پایانی امیدبخش خندانک

      درود بر شما خندانک
      نوید حمیدی فر
      نوید حمیدی فر
      ۱۲ ساعت پیش
      علیک سلام:بعدازفوت همسرم درجلسات مشاوره ای شرکت می کردم بنام جلسات حلقه که درآن تعدادی خانم وآقا که همسر یاعزیزی راازدست داده،داستان زندگی خودرابیان
      می کردند،خانمی که ازیکی ازروستاهای فریمان مهاجرت اجباری به مشهد کرده بوداین ازسرگذشت رابرایمان تعریف کرد،که درهمان روستای فریمان اتفاق افتاده ،این خانم همان عاطفه است!فقط نامها درشعرتغیرِکرده،واگرفروپاشی خانواده درکارباشدازنبودفرهنگ است،ونه چیزدیگر،که دراینجاست که رسالت من وتووامثال ماشروع می شود،که اگرموفق شویم اسمش فرهنگ سازی است،اعتیادهم به فقرونبودفرهنگ مربوط است..که درشعرسزارین همه ی اینهاراآورده بودم که متاًسفانه توقیف وبه قولی تاًئیدنشد!!!!!
      ارسال پاسخ
      عباسعلی استکی(چشمه)
      ۵ ساعت پیش
      غمگین و زیباست خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      ۸ ساعت پیش
      درود نمی دانم چه بگویم بااین قصه عاطفه
      چه درد مندانه بود
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1