يکشنبه ۲۷ خرداد
|
|
جدال عقل و دل
دریای دل امروز طوفانی شده*
دعوای دل با عقل طولانی شده*
دل ریش گشته است از دستا
|
|
|
|
|
🤍دلتنگ نگاه تو بُدَم
ثانیه ها بگذشتند ...
|
|
|
|
|
آفتاب بی غروب صبر و ایمان زینب است
|
|
|
|
|
بهار صداقت.کوچه یاد.موج نو.آزاد.دفتراسیر.سپیده اسدی.مهربان
|
|
|
|
|
خوشا هواي جواني كه مي وزد به تني
خوشا دمي كه بگويي براي دل سخني
|
|
|
|
|
دهنم وا شده اینبار به تکرار خطر
بده با دست خودت قهوه ی نوشین قجر
|
|
|
|
|
از تو نشانه ها
باقی می ماند و
از من
دستانی خالی از
تو...!
|
|
|
|
|
نگرانم بکن ای شب زده ی شعرهایم
|
|
|
|
|
دگر روح خسته شده از،
هِق هقِ بی اندازه
|
|
|
|
|
سوگند به شب که آرامش در آن نهفته است
امشب به سفره ی عاشقی خدا دعوتم
چه عاشقانه خد
|
|
|
|
|
زمستان مانده بود و زجر می داد
|
|
|
|
|
آسمان چشم او آبی آبی است
گاه ابری
گاهی اما آفتابیست
در نگاهش برق امید
در هوایش عشق جاریست
بر ل
|
|
|
|
|
لب میگشایم بیت بیت الرحمن الرحیم
سربه سجده زنم رو آسمان و زمین
|
|
|
|
|
مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
|
|
|
|
|
عاشقانههایم را
یاوه میخوانی...
مگر،،،
مقدستر از "دوستت دارم"،
داری
|
|
|
|
|
سـر و سـامـان مـن بــودی
کنــون در بــر نــدارم مـــــن
دو بالـم بی تو میسـوزد
خـــــدایـــا پــ
|
|
|
|
|
[دیکلوفناک]،،،
نام دیگرِ پدرم بود.
|
|
|
|
|
خـدا شوقِ منـاجـاتـم عطـا کن
خلـوصـی در عبـاداتـم عطـا کن
شب و روزم به غفلت میشود طی
تـو عفـوی
|
|
|
|
|
بر جام من نظر کن ساقی بده شرابی
|
|
|
|
|
من به بیرحم ترین حالت ممکن دردم
از خودم از همه حتی از خدا دلگیرم
|
|
|
|
|
بنگر که چه میبارم از دوری دستانت
|
|
|
|
|
هنوزم میشه عاشق شد ولی من
میترسم دیگه از روزای سختش
هنوز دیوونگی خوبه ولی من
میترسم دیگه از
|
|
|
|
|
پرتگاه جای معاش است ولی شرط اینست
بی هراس از خطر مرگ چو شاهین باشی
|
|
|
|
|
جانش دهد ای جان نوید، بر راه تو ای جان من//ای شاهد جان دادنم،اسمت بشد درمان من
|
|
|
|
|
امکان ندارد اینکه فقط یک خدا تو را...
تعداد خالقان تن تو نجومی است
|
|
|
|
|
گریه های بی امانِ من امانم را گرفت...
|
|
|
|
|
کِهگفته عشق فقط آسمانیاست؟ایشیخ!
به لطف عشــقِ زمینی، من از زمــین رَستم
|
|
|
|
|
کنار هرکسی باشی به غیر از من حرام است
|
|
|
|
|
یا خدای احوال
نزدیکترم کن
|
|
|
|
|
قلب من همچون کبوتر،طعمه ی یک باز شد
او ولی دلبسته ی یارِ سمندش بود و رفت
|
|
|
|
|
قسمت اگر با درد من تا کرده است
شِکّر ز لبخند تو هم وا کرده است
|
|
|
|
|
هوالباقی
اِنا لِله و اِنا اِلیهِ راجعون
ای رضاجان یادِ تو کِی از دلِ بابا رود
خاطرا
|
|
|
|
|
دختر در حجاب چون گوهر در ضدف
|
|
|
|
|
به سیر آسمان آرزوها نیست پروازم /
مرا از پرده ی دل روز اول بال و پر دادند....
|
|
|
|
|
تو زیبا تر از زیبا می دانی
برای تو باتو جنگیده ام
وشکایت تورا پیش تو برده ام
تورا به همان ارزشی
|
|
|
|
|
در آن نفس که امیدی به او بال و پری نیست
به غیر نغمه حسرت نشانه دیگری نیست
|
|
|
|
|
رفتی و در دلم چیزی نمانده جز
|
|
|
|
|
ای که از طرف تو چون کعبه رسد بوی خدا
هنرت چیست بجز اینکه دل از من ببری؟
|
|
|
|
|
فاصله ای میان ما
به اندازه آه همه ی مردم شهر
یا همان هفت کوه و هفت دریا
|
|
|
|
|
در وسعت تو کران دریا پیدا ست
در خنده ی تو شکوه رویا پیدا ست
...
|
|
|
|
|
درحوالیِ مرگ ،
یکی از جنسِ پَری پرسید ازمن :
تو چه کردی ،
دراین دفترِ شصت برگ ؟
|
|
|
|
|
سپیده صبحی دگر سر زده است
بیا ببین
که محشری برپا شده است
غلغله اولینها
همیشه اولینها زیباست
|
|
|
|
|
برای ناز نگاهم برقص آمدنت را
|
|
|
|
|
بلبل از پهنه گلزار به کجا آمده ای...
|
|
|
|
|
*روز مرد بر نیک مردانِ جهان فرخنده باد*
*آسمان فرزند ،چون چلچراغ تابنده باد*
*خانواده را چون
|
|
|
|
|
زیر پل بنر شهیدی که می خندید
|
|
|
|
|
امروز
وجدان اشک هایم
صبح زود
بیدار شد
|
|
|
|
|
تو با من...
با شعر...
با کتاب...
چه کرده ای؟
که تمام کتاب های عالم
بوی تو را می دهند...!
محس
|
|
|
|
|
برایش قلب یک انسان دقیقا مثل بازی بود
درونم کودتا کرد و به این کشتار راضی بود
اگرچه واقعی ماندم اگ
|
|
|
|
|
کدامیک بهتر است؟ اولی یا دومی؟
با عشق بیا تا بر ساحل بروی
بر روی کلک بی کلک از گل بروی
با غیر م
|
|
|
|
|
غلط کرد انکه دنیا را بدون تو تماشا کرد
نفهمید از چه رو چشم و زبان بسته را وا کرد
|
|
|
|
|
یکی گفت که عشقت اشتباه است! جوابش داده ام اینطور:
|
|
|
|
|
منطقی شاید نبود این گونه شیدایت شدن...
|
|
|
|
|
دریایی که پراز عشق دارد......
|
|
|
|
|
رل وسگدست هرفرمان
مسحورش به دست بازگدایی
|
|
|
|
|
دلارام««"برایند"»» جان آرام من
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۸۷ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |