جمعه ۳ ارديبهشت
اشعار دفتر شعرِ غروب عشق شاعر مهدی محمدی
|
|
رنگ رخسار بهارم می رود
هر چه از زردی بگویی زردتر
مانده بر جا خاطراتِ...
|
|
|
|
|
طلوع می کند شعر من به نام کوه
سلام می کند او به اهتمام کوه
|
|
|
|
|
رقص گل تا در بهار است ای صنم
چشم بلبل چون خمار است ای صنم
|
|
|
|
|
آن شب که در خیالم، دستم به ماه افتاد
در پای چشم مستش، اشکم به راه افتاد
وقتی به خواب دیدم،
|
|
|
|
|
دل شد به شبی در به در از خوف و رجا
در نی بدمیدم به توسل و دعا
شد ماه پریشان دعایم و زمین
|
|
|
|
|
مهندس جان مهندس شو
کمی یعنی تو مخلص شو
زر و سیم و طلا دیدی
به رنگ آهن و مس شو
|
|
|
|
|
آمده امشب به نگاهم مه ماهم
خوش مدی ای ماه من امشب به نگاهم
دود به چشمم شده از روز جدایی
دود به
|
|
|
|
|
من که حیران شبکی از لب خندان تو گشتم
و پریشان شده از زلف پریشان تو گشتم
سر هر کوچه زدم داد که
|
|
|