يکشنبه ۱۱ آذر
اشعار دفتر شعرِ اشعار کلاسیک(غزل و ...) شاعر مهدی محمدی
|
|
باید بدهد باز نگهبانی
چشمی که شده عاشقِ ویرانی
|
|
|
|
|
تو با خیالِ قشنگت ترانه ی من باش
کمی بگو و بخند و فسانه ی من باش
|
|
|
|
|
وقتی نگاهت لای در جان داد
من بودم و دیوانه ی اشعار
یعنی شبانه واژه هایت را
در مدفنی از عشق جا بگذ
|
|
|
|
|
زیباتر از همیشه به گردش در آسمان
|
|
|
|
|
من که حیران شبکی از لب خندان تو گشتم
و پریشان شده از زلف پریشان تو گشتم
سر هر کوچه زدم داد که
|
|
|
|
|
آمده امشب به نگاهم مه ماهم
خوش مدی ای ماه من امشب به نگاهم
دود به چشمم شده از روز جدایی
دود به
|
|
|
|
|
قسمت اگر با درد من تا کرده است
شِکّر ز لبخند تو هم وا کرده است
|
|
|
|
|
طلوع می کند شعر من به نام کوه
سلام می کند او به اهتمام کوه
|
|
|
|
|
از تو ای بال پرنده من بریدم دل
حیف وقت خنده هایت با تو خندیدم
|
|
|
|
|
می رود خورشید اما ماه می آید
|
|
|
|
|
باید که با غزل غم خود تازه تر کنم
تیری فرو به سرخی خون جگر کنم
از لا به لای سینه ی مجروح واژه ا
|
|
|
|
|
آمدی خوش آمدی گم کرده بودم ماه را
راه را گم کرده بودم داغ یک همراه را
|
|
|
|
|
رنگ رخسار بهارم می رود
هر چه از زردی بگویی زردتر
مانده بر جا خاطراتِ...
|
|
|
|
|
رقص گل تا در بهار است ای صنم
چشم بلبل چون خمار است ای صنم
|
|
|
|
|
آن شب که در خیالم، دستم به ماه افتاد
در پای چشم مستش، اشکم به راه افتاد
وقتی به خواب دیدم،
|
|
|
|
|
دل شد به شبی در به در از خوف و رجا
در نی بدمیدم به توسل و دعا
شد ماه پریشان دعایم و زمین
|
|
|