يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ قلب های زندانی شاعر محمد مهدی نورالهی
|
|
من و دیدار تو امشب چه شبی خواهد شد
غزل عشق تو بر لب چه شبی خواهد شد
|
|
|
|
|
تا به کوی تو میگذارم پا
هر دو دنیام میرود از یاد
خویش را تازه میکنم پیدا
گوشهٔ دنج صحن گوهرشاد
|
|
|
|
|
تو فقط حرف بزن! من همه تن گوش شوم
تا ز میخــــــــانهٔ آوای تــــو می نوش شوم
|
|
|
|
|
چشم تو باشکوه ترینِ چکامه هاست
زیباترین قصیدهٔ دیوان چامه هاست
|
|
|
|
|
ز ناز و عشوه پیش پای دل «میدان مین» چیدی
دلی تخریبچی چون من کجا بین سپاهت هست؟
|
|
|
|
|
دوباره اشـک قلـــــــم روی دفتــر افتاده
به خشــکْبرگِ دلــم رنـــگِ دیــگر افتاده
|
|
|
|
|
اشک هایم دفتر شعری شد اندر زیر پات...
رد شدی بی اعتنا از روی آن، این هم فدات
|
|
|
|
|
کِهگفته عشق فقط آسمانیاست؟ایشیخ!
به لطف عشــقِ زمینی، من از زمــین رَستم
|
|
|
|
|
من شاعر با حجب و حیایی بودم
اشعار مرا چشم تو منشوری کرد
|
|
|
|
|
منم و چشم تو و ثانیه ای طولانی
تویی و قلب من و زلزله و ویرانی...
|
|
|
|
|
خسته ام ای عشق! طاقت نیست ما را بیخیال!
سوختم! دست از سرم بردار! بابا بیخیال!
|
|
|
|
|
گریه ها پنهان شده پشت نقاب خنده ام
شاد میبینی مرا اما ز غم آکنده ام...
|
|
|
|
|
طلوع کردی و نام تو فاتح دل شد
و عشق رام تو گشت و جنون هم عاقل شد
|
|
|
|
|
مسجدت گودال و ذکرت زخم و خون سجاده ات
گر نماز است این، چه بود عمری سجودم قبل تو؟
|
|
|
|
|
در جهانی که جنگ عقربه هاست
روضه های حسین قبله نماست
در پی حق کجا روم؟ وقتی
وعده گاه حقیقت عاشو
|
|
|
|
|
ساعت بی قرار عشق گر به «دوازده» رسد
تازه طلوع می کند عصرِ قرارِ دلپذیر ...
|
|
|
|
|
چشمان تو
منظومهء آشفتهء بی بیتی است
کآواره در آنجا شعرا
در پی "بیت" اند...
|
|
|
|
|
مات رُخت شدم چو به کیشت در آمدم
بازی عشق ، بی تو که پایان نمی گرفت
|
|
|
|
|
نیست پیدا اختری در آسمان شهر ما
بس که پر کردند شب را بی اثر فانوس ها ...
|
|
|
|
|
باز آمده ای تا بدمی جان به تن ما
تا خار کنی گل بنهی در چمن ما
|
|
|