محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
پنجشنبه 3 خرداد 1403
فتح خرمشهر در عمليات بيت المقدس، 1361 هـ ش - روز مقاومت، ايثار و پيروزي 16 ذو القعدة 1445
Thursday 23 May 2024
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
پنجشنبه ۳ خرداد
هر روز اُمیدم به تو تعبیر شده
دوریِ تو چون بغض گلوگیر شده
حالا که دَمی خسته شدم فهمیدم
سخت است ج
ببار باران که سهممان از باریدنت فقط خیسیست
دل تنهایمان با این دو چشم نمناکمان در نبردیست
نمی دانی
بی تو،
هرلحظه در من بغضی متولد میشود
گاهی این دیده پر از دغدغه ی دیدار است...
هر آینه
سکوت
حرف میزند مرا
غَم ماند و من نمانده ام از غرقِگی به غم
غم می برد از خواب , شیرینی رویا را
سونامی اندوه , باخود میبرد مارا
در لابلای رنج بی پایان خ
دخترم, پسرم, نازنیم
کمی مغز بخر
از دوره گرد آجیل فروش لبخند پسته ها
راه ها باز می شود به پله ها
شد جهان زیبا به یُمن زاد روزت نازنین
گر نکنی پیله ی خود را رها / گور بری حسرت پروانه را
دردِ حماقت را ، حس کن !
ای غلتیده در تاری
دردی که شفایش را نمی یابی ،
حتی درونِ عطاری
عمــرم بسر آمـد از هــوی و هــوسم
صیدم که از غفلتِ خود در قفسم
صیادِ من آنکـه شد رجیم از درِ تو
گفته بودم که اگر اخم کنی می میرم
خنده ای ازته دل کردی و گفتی به درک...
حسین وصال پور
دل افکار خود نمود تو هم کار خویشتن
ما همانند حبابیم که حادث شده از حادثه ای.
مگر میشود از تو آسان گذشت
رنج نامه ست آنچه را پیگیر کردیم و نشد
*مستی بی ملال*
مستی به تکرار ، ملال نگردد
بنوش ، که هیچ ،
اینچنین شیرین ، حلال ن
در شهر من بعد از تو بارانها غم انگیزند
گرچه لازم بودم گفتن شعر از سر سوز
دست غمها متعدی شده بر دفتر من
از درد چو پیراهن صد چاک شدیم
از گوهر افلاک ، سیه خاک شدیم
ما نعره نبودیم که کوتاه شویم
با رس
(محلی) تو که حضور نداری، گُل عطر و بوئی ندارد
می خواهمت، اما چه باید کرد؟ راهی نیست
به پایم زدی قفل عشقت شبی
و تنهای تنها
مرا در بیابان
رها کردهای!
همیشــه
قطـره قطـره اشکهـای بـی فـروغِ مـن،
شبیهِ تک تکِ ستاره های پر فروغِ آسمان،
کـه میچکــد ب
چقدرصبر میخواهد وقتی یک آفتاب همیشه در کوله خواهد ماند
منو از معجزه بیخبر نذار!
....
مهر از تو می گیرد دلم با بوسه ی خمپاره ها/
میدان عشق و عاشقی در پشت این دیوار ها
می شود باز دلم از غم تو خون نشود
گوشه چشم من از اشک تو کارون نشود
مرا بیرون بیاور از تن قلیان قاجاری
اسیرم کرده اند این واپسین پک های تکراری
سرک کشیده دلم در هوای چشمانت
ساقیا برخیز جام می بیاور از ثواب
شهري بلدم به ناكجا آباد است
به آن ستاره، که بر آسمان کند نظر ...
سلام !
به آفتاب زمانه که می شود پیدا
کیم یازدی کدر سوزلری گوز یاش منه قالسئن
نکرد سجده چون شیطان آدمی را
نگــــر از درگـــــهِ یـــــزدان رجیـــم شد
مـــده دستِ رفــاقــت پس
همه آرامش است ، دیدارت ، اِی یار
همه امنیت است ، در نورت اِی یار
طرحی از شب میزند
نور باران میسازد ولی
ابر گریان میشود
خشک میسوزاند ولی
جشن میسازد برایم
گا
از یاد برده ام ،خود را هزار بار
اما فراموشت یک بار نمی کنم
وقتی ندانم تو کجایی
پایان قصه ی خوش ما
دروغ است...!
من!مچاله شده در نوبت تکرار دردهای خویشتنم،
نوبر گرفته این درختِ زقوم شومِ شرم.
کن فیکون کرده خدا!
خونه ای مادر بزرگ بود و من داشتم وسایل هایم را جم میکردم ، انگاری همه ای خاطرات را داشتم داخل چمدان
من خدایی دوست میدارم جهانی تر از این
عطش دوباره به هم ریخته روانم را . . .
بهتان ندرد باکرهٔ دامنت ای ناز
تو عمق چشای طو چه خوبه این دربه دری...
شدم پر گریه ای هر جا سرودم
برایت از گل و صــــــــــحرا سرودم
خیالت را نشــــــاندم اند در آغوش
شعری در مورد مادر که سال ها پیش نوشته ام
خواب غفلت همه را فرا گرفته...
در این عصری که طاعون میترواد از نفسهای مسیحایی
و خلقی غرق در اوهام رویایی
امیدی بر رهایی نیست
تو باشی زندگی با غم قشنگ است
به لطف قلب جادویت دل آرام
خداوندا چرا خلقت به من گرديده اند بد دل
ای دوست بیا و غم دل را کم کن
ساقیا می ده که تدبیرم به جام افتاده است
ساغرم پر کن ز می قرعه به نام افتاده است
بیا به کافه ی تقدیرم، که دزدکی بغلت گیرم
بدون ثانیه ای وقفه، بدون ترس تو از فردا
ماه دنبال تکه هایش می گشت
هرکجا رهگذری چشم به چشمانم دوخت...
غیر تصویر تودر ذهن مجسم نشد...
تو شبيه شروع سيگاري
ناب و دلچسب و دوست داشتني
سرطانت تنم رو ميگيره
سرطاني عجيب خواستني
من مربع
مجموع ۱۲۴۲۸۶ پست فعال در ۱۵۵۴ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک