سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 9 فروردين 1403
    19 رمضان 1445
    • ضربت خوردن حضرت علي عليه السلام، 40 هـ ق
    Thursday 28 Mar 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۹ فروردين

      روزی خورشید خواهد شکفت

      شعری از

      برهنه در بارانِ دره ی کومایی

      از دفتر برهنه در بارانِ درّهٔ کومایی نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۹ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۳۱ شماره ثبت ۱۱۷۹۸۸
        بازدید : ۲۲۴   |    نظرات : ۱۵

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر برهنه در بارانِ دره ی کومایی
      آخرین اشعار ناب برهنه در بارانِ دره ی کومایی

      "روزی خورشید خواهد شکفت"
       
      صدایِ گام های نور از میان پنجره ها می آید.
      شب با تنِ عریانش به آن سوی شیشه می گریزد.
      گام ها در راهند.
      خواب از بسترش بر می خیزد
      و تنهایی را که کنار او آرام گرفته تکانی می دهد:
      "برخیز.بگریز.نور می آید !".
       
       
      شب از سایه ها سرشار بود،
      سرشار از طاعون و وَبا.
      گریه امان نمی داد شباویز به خواب برود.
      ماه،سیاه بود،سیاهِ سیاه.
      مرگ می گردید
      و پا بر زمین°کوبان می رقصید.
      ستاره ارغنونش را گم کرده بود
      زارِ زار می گریست.
      رفتم از طوفان نشانی بگیرم
      در بسترِ خارها خوابش برده بود..
       
       
      صدایی جز طنینِ تبر نمی آمد.
      چشمه پر از وزغ و دُم جنبانک شده بود.
      دِشنه خواب نداشت
      گُلِ مرگ می کاشت.
      آسمان را کلاغ ها سیاه کرده بودند
      سیاهِ سیاه.
      آسمان حتا اشکی نداشت که بر داغِ خونینِ شقایق بریزد.
       
       
      صدای قدم های اندوه در کوچه ها طنین انداز بود.
      کوچه به خواب رفته بود.
      خواب،غرقِ دود بود
      و رویا پر از موش و مار.
      نور به صُلابه کشیده شده بود در زندانِ پر دود.
       
       
       
      اما یک غروبِ آبی بود
      که قاصدک ها خبر آوردند:
      "صدای گام های نور می آید،نور می آید نور !".
       
      شباویز برخاست
      گُل به سینه آراست
      تنهایی عریان شد
      تیرگی گریان شد
      آسمان شادان شد.
       
       
      اندوه خندید
      خدا رقصید
      دِشنه ترسید.
       
      و در کوچه های رویا جار زدند:
      "نورها در راهند
      غول ها در چاهند
      نور می آید نور !".
       
       
       
      (برهنه در بارانِ دره یِ کومایی)
       
      فخرالدین ساعدموچشی
       
      ۴
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ ۲۰:۵۵
      درود بزرگوار
      بسیار زیبا و امید بخش بود خندانک
       برهنه در بارانِ دره ی کومایی
      برهنه در بارانِ دره ی کومایی
      پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۰۰
      درود مهربان ِ سخت پسند(مشکل پسند)
      شب ات به خجستگی باد سپاسگزار مهربانم
      همیشه شاد،سربلند و پیروز باشی
      ارسال پاسخ
      جواد کاظمی نیک
      جواد کاظمی نیک
      سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۱ ۰۱:۳۵
      🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️
      ارسال پاسخ
      سید هادی محمدی
      پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۱ ۲۰:۱۶
      خندانک
      علی نظری سرمازه
      چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ ۱۶:۴۰
      درود بیکران
      زیباست
      خندانک خندانک خندانک
       برهنه در بارانِ دره ی کومایی
      برهنه در بارانِ دره ی کومایی
      پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۰۱
      درود بر شما شپک (شب)به نکویی مانده نباشید سپاسگزارم
      ارسال پاسخ
      جواد کاظمی نیک
      جواد کاظمی نیک
      سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۱ ۰۱:۳۵
      🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️
      بهروز عسکرزاده
      چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ ۲۱:۲۴
      درود گرامی

      خندانک
      من عاشق سپیده‌دمانم
      آنگاه که گَردۀ سیمین سپیده
      ـ چون ململی از مِه ـ
      بر گُردۀ قیرین شب می‌نشیند
      و روشنی، خزان‌خزان
      در جان تیرگی رخنه می‌کند
      تا آنکه سرانجام، شب به‌ناگزیر
      برمی‌خیزد و می‌گریزد.
      ...
       برهنه در بارانِ دره ی کومایی
      برهنه در بارانِ دره ی کومایی
      پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۰۲
      درود بر شما با سرکده ی زیبای تان
      من از سروده ی شما شادی و حظ بردم بسیار خشنود شدم
      و سروده ی خودم به هیچ مانست
      سپاسگزارم
      ارسال پاسخ
      جواد کاظمی نیک
      جواد کاظمی نیک
      سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۱ ۰۱:۳۵
      🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️
      سیاوش آزاد
      چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۳۹
      سلام
      نور آمد و می آید
       برهنه در بارانِ دره ی کومایی
      برهنه در بارانِ دره ی کومایی
      پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۰۶
      درود بر شما درست است نور آمد و می آبد
      شما نورید که بر شعر من وزیدید
      همیشه سربلند،شاد و پیروز باشید !
      ارسال پاسخ
      جواد کاظمی نیک
      جواد کاظمی نیک
      سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۱ ۰۱:۳۵
      🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️
      زلیخا رامیار،امید سحر
      پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۳۶
      درود بر شما شاعر توانا و ارجمند خندانک
      زیبا ،سلیس وروان قلم زده اید نور به شعرتان روشنی بخشیده است خندانک
      پایدار باشید انشاءالله خندانک
      جواد کاظمی نیک
      سه شنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۱ ۰۱:۳۴
      دوردبرشما زیبابود 🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0