بخاطر تو بود اگر گذشتم از تمام تو
برو خدا به همرهت عزیز هم ترانه ام
تو جاودانه در منی شبیه فصل رُستنی
بهانه های بودنی شکوه بی کرانه ام
گذشتم از تو تا که دل جدا کنی ز درد من
بخند و تازه کن نفس به لحظه ی رها شدن
بخاطر خودت برو به احترام زندگی
برای شادی و شعف به خنده آشنا شدن
غریب هر دیار من همیشه بی قرار من
گذر کن ای قرار من که عاشقانه میروی
نسیم نو بهار تو عزیز هر دیار تو
برو برو که از دلم شقایقانه میروی
گذشته را رها نما دلت ز من جدا نما
به خاطرات ما بگو که زنده ای تو در تنم
بگو به هر مسافری تویی تو آشنای من
برو که آنکه می تپد دلش برای تو منم
برو که سینه سوز این جدا شدن منم منم
من از تو عشق دیده ام به آسمان رسیده ام
نمی روی ز یاد من اگر چه می روی ز من
برو که مثل تو دگر ندیده ام ندیده ام
بخاطر تو بود اگر نخوانده می سرودمت
بخاطر تو بود اگر گذشتم از نگاه تو
برو که خوش نشسته ای به محمل ای مسافرم
برو که گریه می شود بدرقه ای به راه تو
...
مهدی بدری(دلسوز)
زیبا و سرشار از احساس بود