شنبه ۱ ارديبهشت
|
|
این افکار بیهوده
مدام سلول های مغزی مرا
نشخوار میکنند
|
|
|
|
|
هیچی نگو!
غروب بی رنگ،
پاییز و زمستان شده ای !
در اندرون خالی بی کسی ها...
وتو رسیده ای،به آنچه
|
|
|
|
|
شهر چشمانت عجب زیبا شده
محشری در شهر دل بلوا شده
|
|
|
|
|
پیچ و تاب موی تو بدجور تابم می دهد
|
|
|
|
|
گر پر از جفا دانی، جاده ی وصالش را
والله از وفا خوشتر، این جفای آزادی
|
|
|
|
|
دلتنگ گلی هستم افسوس که دور است او
|
|
|
|
|
از من چی دیدئ که یک نگاه نکردی
|
|
|
|
|
با نخ کوشش لباس آرزوها را بباف
|
|
|
|
|
شمع دلم به یاد تو
فروتنانه روشن است
|
|
|
|
|
ای کاش از اول یک سیب می ماندیم
|
|
|
|
|
تا باد وحشت می وزد بر شیشه ی فانوس ها
در خواب شهرم می دود کابوس دقیانوس ها
|
|
|
|
|
تا تو رفتی غم چه سامانی گرفت
|
|
|
|
|
یا حسین جانم فدایـت
کاشکـــه بودم کربلایـت
خـاک بـودم زیــر پــایــت
مثــــل یـــاران از بـرایـ
|
|
|
|
|
بی تو یعنی زندهام بی زندگی
بی تو یعنی بیپناهم، بیکسم
|
|
|
|
|
نور مشکات جاودانه
در این بن بست وانفسای زندگی، پر پروازمان چیست؟ تغییر نگرش و نگاهمان
و یافتن همان
|
|
|
|
|
۵۵۰۳۴:
توبه به معنای بازگشت بنده به سوی خدا، از اصطلاحات پرتکرار در قرآن و روایات است. در ۶۹ آیه قر
|
|
|
|
|
امشب باز دست به قلم شدم
درشب آرزوها
تا اندوهت را بتکانم
به خودم میگویم: جای سهراب سپهری خالیست
ک
|
|
|
|
|
بوده ای در شعر من مضمون خاطر خواه، ماه
|
|
|
|
|
افراد حقـگو بـشنويد از مـا به حق پيمان كه نيست
|
|
|
|
|
کاشکی میشد ببینمت
کاشکی میشد بیام پیشت
دلتنگتم خیلی زیاد
اشک چشام داره میاد
|
|
|
|
|
رازها برگردید
سوگند ها تمرد نکنید
|
|
|
|
|
میان معرکه با ذوالفقار میچرخد
چنان عقاب به گرد شکار میچرخد
|
|
|
|
|
آرزو دیگر چه معنی می دهد وقتی مرا
دیدنت با دیگری دارد روانی می کند!
محسن ملکی
6/11/1401
|
|
|
|
|
امشب هر آنچه را که خواهی آرزو کن
بر درگه خالق به صدق سینه رو کن
|
|
|
|
|
برایم باز هم بسیار کردی درد عشقت را
|
|
|
|
|
مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
|
|
|
|
|
مرگ تلخ است ،خوب میدانم تلخی ها دواست!
|
|
|
|
|
قلب من؛
قفسی نیست که بسته باشد...
***
درِ رفتن دارد!
لیلا_طیبی
|
|
|
|
|
انتظاری کشنده رسوخ کرده
میان کوچهها...
|
|
|
|
|
من میگذرم ، ز این دنیای همچون صحاری
همه دنیای خزان زده ام ، تبدیل میشود به ،
روزگارانِ بهاری
|
|
|
|
|
سایه سار لذت خلقیم چون آدینه ها.......
|
|
|
|
|
بزار نویم سری بگذار و غرق به شیرین باش
|
|
|
|
|
یکی هم پنبه را از گوش این بیچاره بردارد
|
|
|
|
|
مگر میشه بتابد گرچه کامل نیست قمر؟
|
|
|
|
|
خواهم سرود !
کتاب درد را
دردی که آزرده حتی
خاطر دنیای نامرد را
قصه های من سراسر ماجرا
قصه ا
|
|
|
|
|
حرف ها بسیار دارم گوش میخواهم فقط...
|
|
|
|
|
حال من خوب است اما یار باشد بهتر است
|
|
|
|
|
دلم مُرد توی تنهایی ولی تنهاییشو نشکست
یه عمری بگذره بازم غمِ تو توی قلبم هست
یه عمری بگذره بازم س
|
|
|
|
|
از ميان هاى و هوى تند طوفان هاى سرد
دست در دستان هم رد مى شويم از اين نبرد
لشكر طوفان هجومش
|
|
|
|
|
تا توانیم غمی از دوش بشر برداریم
ما اگر انسانیم...
|
|
|
|
|
دیده دلارام دید ازدلم آرام رفت
دل چو ندارد قرار روح به دیداررفت
|
|
|
|
|
برای آخرین بار
من و تو
بر سر راه یکدیگر قرار خواهیم گرفت
و خواب انتظار را
در اولین دیدار
تعبی
|
|
|
|
|
خورشید دو عالم امروز کرده غروب
حسین و حسن، هر دم شده مغلوب
--
ام الشه کربلا در عالم شده مات
|
|
|
|
|
شعر میخواندی شبیه موج در آغوش باد
شعر میگویم برایت، فصلِ طوفانِ من است
|
|
|
|
|
از بس به دنبال تو گشتم در خیالم
وقتی برای خلوت با خود ندارم
|
|
|
|
|
از آن روزی که دل پیمانه بو کرد
به دست خود دلش اندر سبو کرد
|
|
|
|
|
دیریـنهشبی غرقه در افکار مِهآلود
صحن نظرم دادگهِ دغدغهها بود
با خواب ودعگفته و با فاهمه بدرود
|
|
|
|
|
آرزوی من تویی که انگاری معنا شدی
|
|
|
|
|
یک وطن پاییز دارم در خودم
قصد رستاخیز دارم در خودم
|
|
|
|
|
مارا چو سپر کن به گران تیر رقیبان
با ما نه ولی با رقبا تیر و کمان باش
|
|
|
|
|
ضرب است روی سکه ات کابوس دقیانوس
باز است دکان ریا و رنگت اختاپوس
|
|
|
|
|
سفر که ناله ندارد برو نفس جانم
|
|
|
|
|
مجنونم و چون بید دعا کن که بمانم
|
|
|
|
|
گفتی که بمن نان بدهی نانم رفت
|
|
|
|
|
شق القمری ست
آرایش گیسوانت
معجزه ی هدایت
|
|
|
|
|
دلم آغوش میخواهد برای گریه کردنها
برای داغ در سینه سرم دیوار میخواهد
|
|
|
|
|
گفت شهبازی به آهوی خطا یی چشم مستی تو
گفت از حلقه عشق بازان دور دستی تو
گفت
|
|
|
|
|
آری طلاقش را گرفت سیگار از لب های من
|
|
|
|
|
ترسم که ازاین قافله جا مانده شوم من
بابی خردان برچه سر استاده شوم من
|
|
|
|
|
شبی در خواب و رویا غرق خود بودم
|
|
|
|
|
این زمستان سخت و جاودان می ماند اگر...
|
|
|
|
|
سرفه هایت بلند بلند دعوا می کنند
چشم هایم نگران می شوند
|
|
|
|
|
بر شانهام میزند،
یک روح...
— هی رفیق خوش آمدی!
***
از خ
|
|
|
|
|
در من بتی بود
لات،
منات،،
عزی!
|
|
|
مجموع ۱۲۳۴۶۳ پست فعال در ۱۵۴۴ صفحه |