سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        عروس شاه قاجاری

        شعری از

        افسانه احمدی ( پونه )

        از دفتر آرامش درون نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۳ ۰۱:۴۷ شماره ثبت ۱۳۰۰۹۷
          بازدید : ۱۱۲   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )

        تا نگاهت از کنار چشم من رد می شود!
        راهتان با دخترانِ این محل سد می شود


        زیرچشمی ،چشمکی پرتاپ کردی آه دل ؛
        ضربه هایش در میان سینه ام بد می شود

        تیرِ عشقت تا زدی بر قلب عاشق پیشه ام
        کوچه درگیرِ هوای رفت و آمد می شود

        مستیِ چشمت زد آتش بر دل از گیراییِ اش ؛
        الکلِ چشمان من بالاتر از صد می شود

        خوشهٔ گیلاسِ قرمز ،  آبرویم می خرد
        گونه ها با رنگشان میزان و در حد می شود

        از حسودان واهمه دارم پشیمانت کنند
        آه این دل از هرآن چیزی که ترسد ، میشود

        مدتی در کوچه گردی و غباری نیست هم !
        این دل دیوانه دارد ، پاک مرتد می شود 

        از نگاهی که رقیبم می کند فهمیده ام !
        دل اسیرِ جزرِ طوفانیِ بی مد می شود

        از در و همسایه پچ پچ ها شنیدم در گذر !
        اینکه بختش با طلسمی بسته اشهد می شود

        دلخوشی هایم شده دیدارِ هر روز شما ؛
        بی قراری هایم از سر رفته ممتد می شود

        دل به من میگوید از تو خواستگاری میکند
        باز هر دفعه به یک عُذری مُردد می شود

        ترس این دارد که دست رد به سینه می زنی
        دست بر دامان فال و رمزِ ابجد می شود

        بین عقل و چشم و دل ماندم چه می آید سرم
        دل اسیرِ آنچه باید ، یا نباید می شود

        بی خبر هستم از آن روزی که جانم برده ای
        دل پناهش ضامن آهوی مشهد می شود

        تا ادا شد نذر من یک لشگر از درباریان ؛
        با پدر گفتند این دردانه ارشد می شود

        قصر شاهی را برایش مهریه آورده ایم
        در میان بانوان قصر سرمد می شود

        من عروس شاه قاجاری شدم حالا دگر؛
        بخت من در کلِ آبادی زبانزد می شود


        با اجازه تاجی از گلهای"پونه"روی سر ؛
        میگذارم این چنین دل آنچه خواهد میشود


        افسانه_احمدی_پونه
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۴ خرداد ۱۴۰۳ ۰۰:۳۶
        درود شاعر عزیز
        روح خادم الرضا شهید ابراهیم رییسی ،هییت همراه و کادر پرواز شاد
        امید که با سالار شهیدان محشور شوند
        فاتحه و صلوات
        نماز شب اول به نیت نه شهید خندانک لطفا فراموش نشود
        ساسان نجفی(سراب)
        پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳ ۰۸:۰۰
        درود بر استاد بانو پونه گرانقدر..
        زیباتر از همیشه دلنشین به دل نشست..
        خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳ ۲۲:۴۹
        درود واقعا شعرتان زیباست
        محمد گلی ایوری
        شنبه ۵ خرداد ۱۴۰۳ ۱۶:۵۴
        درود و عرض احترام
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2