جمعه ۱۸ خرداد
|
|
این بار که به شعرهای من میآیی......
|
|
|
|
|
بابا یادت همینجاهاست
تو دل عشقت چه پابرجاست
نگاهت توی قاب غم
شکستن، کار این دنیاست....
--
|
|
|
|
|
من طو فانی ندید ه ام در این حدآرام
من عاشق ندیدم در این حد ویران
|
|
|
|
|
چشم دارم به رخت مرغ خوش اواز
ديده دارم به رهت
تا تو بياي...
|
|
|
|
|
به جز آغوش تو داروی اثربخشی نیست
تَهِ این علم کجا رفته شفا بخشی نیست؟
|
|
|
|
|
و
دیگر
"بهار"
فصل سماجت بی فصاحت وبضاعتیست
که
قاصدک
با هزار دست وپای لطافت
بر لب پنجره
|
|
|
|
|
دستهایت سرود می گویند
از من و تو چه زود می گویند
تو همان شهی ز قصه ی من
که ز شعرت درود می گویند
|
|
|
|
|
در وصف علی جان سخنی من نتوانم...
|
|
|
|
|
من عاشقم، عاشق خود ،عاشق لرزش صدام
عاشق گلگونی رخ، عاشق پلک پریدنام
|
|
|
|
|
من ان بغض گره خورده درگلو مانده ام
|
|
|
|
|
دختر دزفول، من نازت خریدارم...
|
|
|
|
|
تمام شد
و هیچ کس
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
نه....
تو مرد نیستی...
بانوی زحمت کش چندکوچه آن طرف تر,
......
|
|
|
|
|
بنویسید سلام
و بخوانید درود...
|
|
|
|
|
بارش ابر بهاری بی درنگ
اشک چشمم را کند در خود نهان
می سرایم زیر باران در غمت
گریه هایم را فقط دید
|
|
|
|
|
از شراب سرخ لب های تو مستم تا سحر ..
|
|
|
|
|
به ظاهر زنی و پر از عاطفه
چقدر خوب کرده نگاه تو درد
دلت گرم و چشمای تو پر زمهر
الهی نشه زندگی تو
|
|
|
|
|
بردار دست، از همه آشوب و موعظه
کوتاه تر بیا گُلم مرگ است جایزه
عمری به شادمانی این کوچه سر بکن
|
|
|
|
|
سرود سبک دار میلاد حضرت علی
|
|
|
|
|
دل دیوانه شبی سارق آتشکده شد
روزها باز مرا باز مرا میسوزاند
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
|
|
|
|
|
یادته دستات محکم میزدن حلقه به دورم؟
یادته لرزش دستام توی اون لحظه ی عمرم؟
|
|
|
|
|
بزودی
می رقص اند
سرها...
در
چنبره گریستن
و
من...
گمشده در شعبده ٔ شیطانی خویش
مزاح
|
|
|
|
|
هر بیت که از دهانمان خارج شد / کبریت بزن ببین که گر می گیرد !
|
|
|
|
|
چو صیادی که در سنگر نشسته
|
|
|
|
|
سُـفره ی عشـقم، پُرازنـان می شود........
|
|
|
|
|
گیسوانم را رها کردم در دستانش دستان بادی که با ناز میرقصید....
|
|
|
|
|
دستهایپینهبستهزانوان.پرزدرد
|
|
|
|
|
در بزم شعرهایت
به طنازی رقصیدم
با وازه ها در آمیختم
دست در دست ردیف و قافیه ها
سروده و شعرهایت
|
|
|
|
|
من از مشق تو مدهوشم
که فردا از هزار دستان دلم بی پرده می گیرد
تو آن پروانه ی مستی
که از چشم فر
|
|
|
|
|
سخن راایجازکنیدوبرمهرافزائید
|
|
|
|
|
جز سکوت و گفتن اصلِ حقیقت از رخ تو من ندارم هنری
|
|
|
|
|
هنوز دوریت نفس گیره
مثه قبلا شاید بدتر
|
|
|
|
|
عاشقش بودم فریبم داده است
تیغ را دست رقیبم داده است
|
|
|
|
|
راد مردی چون علی دیگر نیاید روزگار
|
|
|
|
|
خواب ذهن را آرام میکند گاهی هم
|
|
|
|
|
چون قناری بیقراری تا به کی
|
|
|
|
|
در خیالم همه حواسم کجا بودی تو آغوش نابم
در کنارم نبودی تو فکر و حواسم آغوش خاصم
محبت تو سنگی به س
|
|
|
|
|
زیر این ابرهای تار تار
میروم با چشمان اشکبار
تا قلب شکسته ات راگرم کنم کمی
در سایه رویایی این در
|
|
|
|
|
دیروزت خراب امروزم شد پدر!
|
|
|
|
|
تابکی در خواب غفلت چشم را بر هم زنی ؟
کوکب اقبال خودرا سیلی ی محکم زنی
|
|
|
|
|
هوای صبح و شب اعتکاف بارانی است
چه خوب حال و هوامان سه روز عرفانی است
............................
|
|
|
|
|
افسوس که آن زمان زیبا بگذشت
در چنگ خزان باغ و بهاران بگذشت
می چرخد و درمی گذرد زود ایام
آن
|
|
|
|
|
.. آن سوتر از حصار
.. رنگین کمان
.. بوی باران می داد
|
|
|
|
|
ندانم چه خوانی چه دانی و کجایی
اما بی دلیل محبت میکنی
این محبت خار را گل میکند
سنگ را نرم
|
|
|
|
|
♡بروی یاس عاطفه نوشتم از چشای تو
بغل بغل گل سفیداگه بیای فدای تو
♡بدون ترس وواهمه بخون توازترانه ه
|
|
|
|
|
با عشق تقدیم به شما خوبان همراه...
|
|
|
|
|
دلگیرم
و لبریز از سخنم،....
|
|
|
|
|
عشقم چه می آید به تو این تاج و تور امشب
چشمان آهو سُرمه با موهای بور امشب
|
|
|
|
|
همچو يابوى فرو رفته به گل مى مانم
علم اعجاز ز پالان خرم مى جويم
|
|
|
|
|
شاعری اتفاق خوبی نیست....
|
|
|
|
|
افسوس که اهن تافته نشدیم و رفت
ازین گنج رایگان ادب بافته نشدیم و رفت
|
|
|
|
|
پدرم با خودش نشان دارد
پدرم بوی آسمان دارد
سینه ای سترگ و رمزآلود
پدرم قلب مهربان دارد
از تمام ا
|
|
|
|
|
شُده ام مثل ِ خط خطی های ، ذهن ِ بیمار ِ یک نفر معتاد
کاش یکباره مثل ِ طاعونی ، مهر تو در دلم نمی ا
|
|
|
|
|
رفـتـی و هــمــراه تــو دارد مــی رود تــبــریــز!
بــعــد تـو مـی سـوزم عـزیـزم در تـبـی یـکریــز
|
|
|
|
|
من شبم را از سیاهی چشمان تو ساختم...
|
|
|
|
|
بگو از عشق بی پروا برایم
زعاشق های بی فردا برایم
بگو از ساحل زیبای عاشق
بگو از موج و از دریا برای
|
|
|
|
|
در مسیر باد باش و بوسه هایم را بگیر
تو همیشه شاد باش و غصه هایم را بگیر
مستم از جام لبت، اى جا
|
|
|
|
|
هدیه ای به پدران به مناسبت روز پدر و به عنوان قدردانی از خدماتشان به فرزندان و خانواده های خودشان
|
|
|
|
|
در درون ذره ها مردی نشستست
در درون هر نگاهُ هر معما
در ورای خوب و بد
پشت کوه آرزوها
در سه گاهِ
|
|
|
|
|
همه در اضطراب فردائیم ...
یک سَریم و هزار سودائیم ...
|
|
|
|
|
به خانه بر نمی گردم
کنار عکست...
فصلها را گره می زنم
تا بر گردی .
صابر خوشبین صفت
صالحشهر:
|
|
|
|
|
راه عشق و من و معشوق ولب و خال سیاهش...
|
|
|
|
|
عید ما روزیست کز خیانت ظلمی نباشد
مرطوب از اشک ندامت دیده ای نباشد
|
|
|
|
|
تنهاییم را توی جیبم می گذارم....
|
|
|
|
|
عـظـمـت دوستت دارم
با بهار، تجلی می یابد
وقتی
دختر شکوفه با پسر نسیم، هم آغوش می شود
|
|
|
|
|
گویید که گیرد به طلب دامن معشوق
کز شهد لب پر گهر یار شود بوته مداوا
|
|
|
مجموع ۱۲۴۵۸۶ پست فعال در ۱۵۵۸ صفحه |