زیر این ابرهای تار تار
میروم با چشمان اشکبار
تا قلب شکسته ات راگرم کنم کمی
در سایه رویایی این درخت عناب
ایستاده است این دخترک زیبا
حماسه میخواندند پدران در دره های دور دور
میلرزاند ند زمین را برای آب
تا برآوردند این عناب
مادر بزرگ نشسته است در انتظار آب
پدران گم شدند از آب
ضربت سالها
گم کرد پدران
در ضربت سالها مردند خواهران
از ضربت سالها وغم دختران
خاکستر شد قلبهای پدران
در این سالهای تار تار
زیر ابرهای تار تار
میروم در این دشت بیکران
دره های دور دور
فکر میکنند بدخترک
گم شده اند پدران
دست دخترک در خاکستر
عناب در خشکی نگران
شانه سرها خواهند رفت
بادهای داغ داغ
خواهند چکاند اشکهای این دختر
دست در خاکستر
در فکر ستارگان جنوبی طوفانهای سیاه می وزد
کجا رفتند پدران
قلبشان خاکستر شد از غم زمان
مردند خواهران
دست های خالی این دختر چه خواهد کرد
مادر بزرگ در انتظار چه خواهد کرد
در فکر ستارگان جنوبی
همه کوهها در هم ریخته اند
بعد از این عناب و مادر بزرگ دخترک چه خواهد کرد
در خاکستر
دستان خالی این دخترک چه خواهد کرد
در فکر کوههای بلند عناب میسوزد
دست دخترک در خاکسترمی سوزد
دست دخترک در خاکستر چه خواهد کرد
شانه سر نشسته بر عناب
فکر میکند به پدران
سوخته در ضربت زمان
در فکر این شانه سر
دختران این دشت
همه بودند گل بسر ز همت پدران
حسین شفیعی بیدگلی
درود
بسیارزیبا بود