دوشنبه ۱۸ تير
|
|
صورتت را سرخ و زرد و ارغوانی می کنی .......
|
|
|
|
|
دشت لاله پر شده از خون یاران خدا
|
|
|
|
|
زندگی در عمق چشمان تو معنا میشود
|
|
|
|
|
عاقبت صبر زمان، پايان گرفت //
از تمام هرزها تاوان گرفت
|
|
|
|
|
بوسه ی چشمت به شعرم بی ملالی می کند...
|
|
|
|
|
عباس کو که آب برایم بیاورد
در هُرم آفتاب برایم بیاورد
|
|
|
|
|
بهار
آزادی
نمیخواهد....
تو
خود
یک ساقه ی گندم بدست آور...
بهار
بستر
نمیخواهد...
تو
خود
م
|
|
|
|
|
باورکن ای شیرین من،تغییرکردی
برقِ نگاهم را تو بد تفسیرکردی
|
|
|
|
|
چرا کسی به من نگفت که از تو دور می شوم
|
|
|
|
|
كارواني به راه از تباري سرخ / كاروان ميرود براي كاري سرخ ...
|
|
|
|
|
بغضى شكست و روضهء باران گرفت و بعد
با ناله اى سراغْ زِ زندان گرفت و بعد
آتش فتاد بر جگر انگار و نا
|
|
|
|
|
در طلب م در طلب م – در طلب
|
|
|
|
|
غرق در آپارتمان فراموش شده
یک سیگار برگ
و ته مانده آبجوی فاحشه
تنها قوت من برای نمردن است
چطور
|
|
|
|
|
بر شانه هاي آسمان پرواز مي كرد
با دست های عاشقش اعجاز
|
|
|
|
|
راه حق را در حسین (ع) جوینده باش
|
|
|
|
|
چون لکه ی سرخی به تنِ بوم نیفتیم
سبزیم که با ظربه ی باطوم نیفتیم
از بس که عقب راندنمان با سرِ نیزه
|
|
|
|
|
دل سیاه من و خیمه ی سیاه عزا /
خودش نشانه ی عشق است بین ما و شما/
بضاعت من و امثال من
|
|
|
|
|
دوباره ...این من و صحن مطهر حرمت
|
|
|
|
|
سکوت می کنم ...
همچون خداوندم ...
که هزاران سال است سکوت کرده است
و کسی از او نمی پرسد ...چ
|
|
|
|
|
وقتی فکر از ترس ،
حادثه؛
به کما می رود!
شهامت
معنا می شود!
هبوط می کند اندیشه،
در فرق حقیقت!
|
|
|
|
|
ریشه های حسینه چشمانم را ....
|
|
|
|
|
باغباني بود در شهر فسا //
هر درخت بّّر و در بحر آشنا
|
|
|
|
|
هر چند که در هیئت عزادار حسینیم
امشب همه در حسرت زوّار حسینیم
|
|
|
|
|
وقتی گلوی نازک او را نشان گرفت
وقتی که تیر، قدرت خود از کمان گرفت
وقتی که قطره قطرهی خون از گلو
|
|
|
|
|
Who knows, maybe "devil" was in love with "hava" Such a "Adam" to pay war
|
|
|
|
|
مانند آواره هایی که پیدا می شوند...پیدایم کن...
در من سپیده هایی ست...بی سرپرست...
|
|
|
|
|
می سرودم کربلا را برفراز نیزه زار
گل دمید ازنیزه هاآن روز هفتاد و دو بار
|
|
|
|
|
کاش آدم برفی بودم
!روزی سرد،میان دست های دختری با چشم های قهوه ای
متولد می شدم !
|
|
|
|
|
مرور خاطرات در یک شب پاییزی
|
|
|
|
|
دکتر ببین: لطفاً... ترامادُل!
|
|
|
|
|
چشمانم " تار " می بیند،
دلم " شور " می زند،
اینجا " شهرآشوب " است.
|
|
|
|
|
ازعرفات آمده ام ازعرفات آمده ام
تشنه وبا جامِ پُر ازآب حیات آمده ام
|
|
|
|
|
رفتن تو بی وفا کاری که با من کرد را
زلزله با آن همه بی رحمی اش با بم نکرد
|
|
|
|
|
كاش همه زندگي ام خوابي بود بي تعبير
|
|
|
|
|
غزل
بی سبب ترین بهانه هاست. !!
|
|
|
|
|
توکویری که همیشه دم ز دریا می زنی
|
|
|
|
|
خوابگاهم بوی تند "تاید" می دهد!
|
|
|
|
|
قاتل غصه و این تنهایی ....
به خدایی خدا...
|
|
|
|
|
حسین ای شهنشاه ظالم ستیز به پیش پیمبر تو بودی عزیز
اگر دست زهرا نوازد سرت
|
|
|
|
|
کـربلـا شرمندۀ روی حسین تا ابد مهمان اوست جسم حسین
|
|
|
|
|
تقدیم به تمامی دلسوختگان عشق حضرت زینب...
می رفت که این ظلم به مقصد برسد...
|
|
|
|
|
آتشی درجان ما افروخته
معنی عاشق شدن آموخته
|
|
|
|
|
چرخید به دور کودکان غم می خورد
|
|
|
|
|
يک شهر، دو عاشق، خيابان اقاقيا...
|
|
|
|
|
نوا شرمنده ی این است که بعد از تو نفس دارد
|
|
|
|
|
وقتی به خانه خیالم می آیی...
|
|
|
|
|
یک دوراهی ، عشق کل عالمینه
یک سو عباس ، سوی دیگشم حسینه
آرزومون ، چشم گریون ، قلب داغون
پا پیاده
|
|
|
|
|
من كه بي طاقت و لَت و پارَم ، تار ِ مويي مرا به بند كِشد
خرمن ِ مو به روي شانه نريز، جان ِ من اند
|
|
|
|
|
« نواي دل»
بيا در جان مـــا عشقي بپا كن
نواي عاشقــــي را يــار ما كن
به درد هجـــر تو دل ش
|
|
|
|
|
من به شبیه باغچه بودنت
مثل گل رو طاقچه بودنت
به لطافت و
|
|
|
|
|
در دلم آشوب است!
باز کدام پروانه در کدام نقطه جهان بال می زند؟!
|
|
|
|
|
آمد دوباره حال دلم را خراب کرد
|
|
|
|
|
منظومه گروه پروانه
برگرفته ار نضهت و قیام عاشورا
(2)
|
|
|
|
|
یاد داری آن شب از باران صمیمی تر شدیم؟
|
|
|
|
|
آرامشی چـو باشد ، در بطن آن رهـایم
|
|
|
مجموع ۱۲۵۱۹۴ پست فعال در ۱۵۶۵ صفحه |