روضه و ماتم به پا گردیده است
عالم وآدم سیه پوشیده است
تعزیت گوید خدا برماسوا
خون بگرید برحسین ارض وسما
پنجمین دُردانه ی آل عبا
کرده غوغائی به پادرکربلا
درقیام ودرقعود ودرسجود
جان خود را با خدا، سودا نمود
آتشی درجان ما افروخته
معنی عاشق شدن آموخته
باشهادت عشق معنا می شود
کربلا « اِنّا فَتَحنا» می شود
عشق یعنی : اَلَّـذینَ یُـؤمِنـون،
لَن تنالُواالبِرَّحَتّی تُنفِقوُن
عشق یعنی تالیِ قرآن شدن
برسر نی قاریِ قرآن شدن
عشق یعنی سجده درمحرابِ خون
رَبَّنایِ سابِقونَ السّابِقون
رَأسِ ثارَالله دین درکربلا
برسر نی، لاله ها در نینوا
خواندن قرآن به روی نیزه ها
آیه ی کَهفُ الـرَّ قـیم و واژه ها
#
عشق یعنی کربلای بی کسی
دستِ رد برسینه ی هر ناکسی
عشق یعنی با اَدَب نزدِ حسین
برزمین زانوزدن باشوروشین
عشق یعنی پاسخ هَل مِن مُعین
در قتالِ زاده ی اُمُّ البَنین
ساقیِ مولا وآب آوَرشدن
حامیِ نشکستن ساغر شدن
عشق یعنی دیدنِ دنیا سرآب
تــشـنه لب بیرون شدن از شَطِّ آب
خجلت ازچشمی که برآب اوفتاد
وَز دودستی کزتب وتاب اوفتاد
#
عشق یعنی چون علی اکبرشدن،
شبه پیغمبر به خون پیکرشدن
رازها گوید به مولایش حسین
شوق دیدارخدا دارد به عین
یادِ حیدرزنده می دارد به جنگ
تا نباشد زیر بارو نام ِننگ
سرنهد برطاعت و فرمانِ او
جانِ شیرین را کند قربانِ او
می زندشمشیرحق همچون علی
جدّ مظلومش امام مُنجَلی
#
عشق یعنی چون علی اصغر شدن
برسر دست پدر پرپر شدن
پای کوب و شادباش وهلهله
وقت جان دادن به تیرحرمله
تیرکین پاره کند حلقوم او
گوش تاگوشِ علی مظلومِ او
#
عشق یعنی قاسمِ ابنِ المُجتبی
کز سروجان بگذرد بهرِولا
تا درآغوش شهادت جان دهد
حجله ی خود را سروسامان دهد
عشق یعنی زاده ی اُمُّ البَنین
عترتِ پاکِ امیرَالمُؤمِنین
عون وجعفر، لاله های بوتراب
بهرمولا بهترین اصحاب ناب
#
عشق یعنی شیرزن چون زینبی
حامی مظلومی دین نبی
پا به پایِ کربلا تا انتها
مرحمِ زخمِ وِلا در نینوا
آمدن تا آن وداع آخرین
با امام خودحسین آن شاه دین
تا پرستاری کند دینِ خدا
پیکرمجروحِ آئین خدا
دیدنِ آن ذوالجناحِ غرق خون
کایـدازمـیـدان وزینـش واژگــون
رؤیتِ زیبائیِ کرب وبلا
حافظ اصل ولایت هرکجا
دخترِمولاعلیِّ مرتضا
شاهد سرهای از پیکرجدا
عشق یعنی زینب و خونین بدن
بوسه ی مادر برآن حنجرزدن
کوه صبرواستقامت زینب است
شافع روزقیامت زینب است
مهدوی