سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        شاهدختی پاییزی

        شعری از

        شاهدخت

        از دفتر کوتاه مینویسم...درد نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۴ ۲۰:۱۱ شماره ثبت ۴۱۴۶۰
          بازدید : ۵۷۰   |    نظرات : ۳۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        شاهدخت...
        یعنی ابری با بارش قوی
        با برف های سپیده نما
        با تگرگ های ترانه وار
        شاهدخت به هیچ زبانی ،
        نه ترجمه می شود
        و نه درک...
        شاهدخت میبارد تا ، شاهدخت شود
        چتر هارا کنار بزنید
        با باران شاعرانه ها
        کسی  سرما نخورده است...
        ****
        بدون تو تنها چیزی ک شکست
        قلبم بود
        بقیه آتش گرفتند ...
        ****
        مخاطبان سپیده های رنگ و رو رفته ام
        .
        کمی هم به خودش بگویید بخواند...
        خسته شده اید آنقدر پا به پای شاعرانه های شاهدختی آمده اید ...
        که داستان شما نیست...
        ****
        حال درک میکنم حس مترسکی را ، که دهانش را خندان دوخته اند...
        ****
        آسمان را دوست دارم ...وسعتی زیاد و مجلل دارد.. اما زمان غم که برسد ... همه با هم میبارند..
        ****
        تمام سپیده هایم آرایه بدلی برای دوستت دارم هایی بود...که خاک میخورد و تمام غزل هایم...آرایه مجازی برای گفتن بی نهایت خواستنت ...از قصیده ها نگو... دلم از وجودشان گرمست...چونان گرم ...که گاهی یادم میرود جز ، آرایه تشبیهی از تو ...مالی نیستند... از دلنوشته ها بگم؟مبالغه میکند حال مرا به سوی خوب... همه گرد هم آمدنند ک بگویند:تو ...عشق تو ...حضور تو ...در شاعرانه هایی به وسعت دریا هم نمی گنجد...به قد افسانه ها مینویسم: دوستت دارم ..
        ****
        پوزش برای سپیده هاخندانک...خیلی بی حالن..خندانک.ولی این بهانه شد ازتون درخواست کنم برام دعا کنیدخندانک ...فصل درسا و امتحانا خیلی بد شروع شد...خدا به داد آخرش برسهخندانک
        از همه بدتر اصلا دیگ ذوق نوشتنم ندارم ...خندانک
        شاهدخت؛)
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3