يکشنبه ۲۷ خرداد
|
|
آنان صدای پر کلاغ را می شنوند
ولی به هنگام آواز چکاوک
طاقی بر سر می نهند
این است رسم طاغی
دل به
|
|
|
|
|
تو چه سیمین بدنی عطر تنت از یاس است
اولین فصل خدا نام بگیرد از تو
دل صد مرده به لبخند تو احیا بشود
|
|
|
|
|
مرا بیاب...
کمی سیاه تر از شب شده ام
|
|
|
|
|
-شانه هایت قافیۀ پرواز، دستانت کوک آواز
-دلبرانه قدم بزن در واژگانم،
من فاصله ی حروف آغوشمان را دو
|
|
|
|
|
شادی گرفته دست به دست کسی دگر/وز عشق در میان دلم نیست بی خبر
|
|
|
|
|
حیاط خانه ام میشود ،دستان گرمت
شکوفه میکند گیلاس، تو ی پاییز
لبخندت
|
|
|
|
|
بهرِ حامی دلخوشی دراین زمان
خاطراتِ خوبِ پیشین گشته٬آه
|
|
|
|
|
من در این ویرانه افتادم ولی برخاستم
پس چسان تا می خندم از چشمانم آب آید برون ؟
|
|
|
|
|
اي جمعه هاي مانده در انديشه ي ظهور
|
|
|
|
|
لباس هایم دارند کپک میزنند، دل لنگه کفش هایم برای قدم زدن لک زده...
|
|
|
|
|
چه بر سرت آمده است ای برگ
|
|
|
|
|
آوازهای زخمــی
ای خون شعرهای به حسرت دچار من
آوازهای زخمی و تلخ دو تار من
آب زلال چشمه¬ی آهو ند
|
|
|
|
|
سوختی پنهان مگر شادی نبینی در رقیب
گشته ای ویران که آبادی نبینی در رقیب
|
|
|
|
|
تو به عابران مینگری، نمیبینی و نمیبینمت
|
|
|
|
|
توبه و پشیمانی از انجام کار حرام هرچند که تا قبل از مرگ مورد قبول خداوند است اما توبه از نزدیک بهتری
|
|
|
|
|
آنكه خانه ساخت خاكش ميكنند
آنكه رويا ساخت بلندش ميكنن
|
|
|
|
|
تنها می مانمو می نویسم ازش
|
|
|
|
|
انصاف نیس این همه دل تنگی
این همه غصه دلتنگی...
اخه چرا رفتی؟
بیشتر از هر چیزی دوست دارم
|
|
|
|
|
من زیار خویش ، بیگانه شدم
من زفصل یار ، دیوانه شدم
دلا بیچاره جانم که آواره شدم
زسرای خوش عشق ،
|
|
|
|
|
دامن " آبی" که می پوشم...
|
|
|
|
|
گرفتار به بلبشوی غریبی در جاده ای سبقت می تازند
|
|
|
|
|
ای خـالق روزی رسـان، ای کـردگار مـهربان *** پرسیدم از احوال تو، اما نداند کس نشان
چون ماندم اندر ر
|
|
|
|
|
کاکتوس جان پاره ای است تنها به مانده
تنها و بی کس وسط ان بیابان خانه
|
|
|
|
|
چرا کسی بر این سقف سیاه...
|
|
|
|
|
دوباره به انتها میرسد تاکسی سرنوشت
|
|
|
|
|
چهل روزاست خورشیداست برنی
لباس وصل پوشیده است برنی
|
|
|
|
|
راوی بیا بر من بخوان
هنگامه را در من بخوان
|
|
|
|
|
من با حقیقت زندگی کردم...........
|
|
|
|
|
صبُح جمعه است دل ازتو عشق بی تاب شده است
محو دیوار و تصویر تو در قاب شده است
لاله گون می ش
|
|
|
|
|
بانوی شعر های من،سرخوشی هنوز؟
|
|
|
|
|
دلبر شده دلسوز من ؛ باسوز دل هر دم زنم
از شعله عشقش چنان ؛ آتش به این عالم زنم
|
|
|
|
|
در سرایم قمری و طرقه،هزاران بادا
|
|
|
|
|
تیرش به دلم خورد ولیکن به هدف نه
|
|
|
|
|
سر هایمان بند حجاب آن زنک
|
|
|
|
|
طوماردعوت را
موریانه ها نخورد!!
|
|
|
|
|
گرنمیخواهی مرا اینگونه آزارم نده
|
|
|
|
|
اگه باشی یانباشی برای من تکیه گاهی
|
|
|
|
|
بمان تا «او»
ببیند دردهایم را ...
|
|
|
|
|
چون سخن اينجا بشد حاكم بگفت
راست مي گويي رفيق نيمه خفت
|
|
|
|
|
من از رفتن تو باید میترسیدم...
|
|
|
|
|
نام تو در لا به لای دفترم جا مانده است/
در مسیر رفتنت چشمان من وامانده است...
|
|
|
|
|
صاعقهْ٬خورشیدومَهْ٬هم قاصدک
چون ستـــاره٬گِردِسَر٬گردنده رفت
|
|
|
|
|
ما مثل دو پنجره
روبروی هم
سرگشته و جدا
ولی در جستجوی هم
|
|
|
|
|
گنبدت مامن کبوترها کوچه باغت سرای آهوها
تالاب مهربانی آغوشت دسته دسته فوج فوج قوها
خرم از گل روی
|
|
|
|
|
جای دستای تو مونده روی گونه های خیسم....
|
|
|
|
|
بولبول گوله ائدیر بوجور بیانی
بلبل باگل اینگونه سخن می
|
|
|
|
|
هر که باشی نور چشمانش تو را حــــــــــــــــر میکند...
|
|
|
|
|
ازعشق بگوییدوحسینی که......
|
|
|
|
|
"مقشام" و خوب نوشتم با درد و غم سرشتم ،خدارو باز چی دیدی....
شاید دوباره باز هم ،قافیه های دلم
|
|
|
|
|
شنیدم من صدای گامهایت را،درونما شور برپا شد
ولی افسوس میرفتی و دل دربند دریا شد
|
|
|
|
|
ﺷﺐ ﺍﺯ ﻧﯿﻤﻪ ﺩﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ
ﺷﺐ
ﺑﯿﻦ ﺩﻭ ﻧﯿﻤﻪ ...
ﺳﯿﺐ ﮔﻨﺪﯾﺪﻩ ﯼ ﺣﻮﺍ
ﺗﺮﺱ ﻫﺒﻮﻁ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﺟﻌﺖ
ﺑﯿﻦ ﺩﻭ ﺯﺍﻧﻮﯼ ﺧﻮﯾ
|
|
|
|
|
مرا عاشق بدیدار خودت کن
بکوی عشق خریدار خودت کن
|
|
|
|
|
نبضِ مسلمان نـامِ زیبای حسین است
|
|
|
|
|
من هم مثل شماها
رازی از جنس
بلورین تن برگها
|
|
|
|
|
جــیرجیرک تــوی تــاریکی
بـه کــدامین درد
|
|
|
|
|
بابا چهل روزه ندیدم روی ماهت
بابا دلم تنگ شد برای اون ن
|
|
|
|
|
دیدم که گلی گفت به آیینه ی راست
پژمرده شدم چه چیز دار
|
|
|
|
|
عاقبت اولاد اُناث و ذکور
روی دستانشان برندم به گور
|
|
|
|
|
جغرافیا جایی به غیر از کربلا دارد؟
|
|
|
|
|
اين چنين دشت عقاب و دوستان//
بعد از اين بشنو ز جنگل داستان
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۸۹ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |