پنجشنبه ۲۹ آذر
|
دفاتر شعر سلیمان حسنی(حامی)
آخرین اشعار ناب سلیمان حسنی(حامی)
|
صاعقه زد برتَنَم٬ ســـوزنده٬رفت
بادهم برجان ودل٬کوبنــده رفت
نورِخورشیدِجهان سوئی نداشت
یک نگه انداخت ورخشنــده رفت
شامِ تاریکم نشـدروشن ٬ چومَه
چشمکی زد٬از بــَرَم تابنـــده رفت
یک خبــــر بَهْـــــرم نــــداده قاصدک
درهواچرخی زد ورقصنده رفت
صاعقه٬خورشیدومَهْ هم قاصدک
چون ستارهْ٬گِردِسَر٬گردنده رفت
دلبــــرم آمــــد ٬ نـــگاهی هـــم نکــــرد
حســـرتِ دیــدار بَردلْ مانده رفت
این تلاطم ازچـــه رو آمـد به ذهن
کرد حـــــامی را چنین بازنده رفت
ناگهـــان شـــد دیــده باز و٬فکــــرِ بَد
بَر دلــم صد واهمـــهْ افکنــــده رفت
خواب نه٬کابــوسِ وحشتناک بود
خوب شدازچشمِ این شرمنده رفت
با صـــــــدایم یـارِ پـــُر مِهــــــرم رسیـــد
دادْ آبی ســــرد و با یک خنده رفت
حال می گویم که صدشُکرت خدا
آن پریشـانحالیَمْ شد رانــده ٬ رفت
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.