شنبه ۲۹ ارديبهشت
|
|
برام عشق و آرزو کن واسه ی این تن خسته م
|
|
|
|
|
دوباره به کرم ها مشکوک میشوم...
|
|
|
|
|
زاهد خاکستری درکارگاهش پسته ها را رنده کرد
|
|
|
|
|
مست در آغوش گرمت من سراپا سوختم
|
|
|
|
|
خانه ای میسازم به جود و مهرو بخشش
|
|
|
|
|
در هوای مه آلوده ی گرگ و میش غروب
|
|
|
|
|
وقتی یه دنیا بغضتو خوردی ، شاید یکم حالمو فهمیدی :(
|
|
|
|
|
ما رند خراباتیم ؛ از هیچ نمیترسیم
سر زنده به حاجاتیم ؛ از هیچ نمیترسیم
|
|
|
|
|
وجنس زخمهام که از استخوان شده
|
|
|
|
|
دود از کنده ها نیست... ما نسل سوخته ایم
|
|
|
|
|
صاعقه میزند !
باز سینه ام
آتش گرفت
|
|
|
|
|
ازانتهای باغ پاییزی می آیی
بایک بغل نارنج
|
|
|
|
|
ندیدم من بجز زیبائی ای زشت/
به دشت کربلا ازخاک تا خِشت
|
|
|
|
|
امشب بیا که کار من از ابتدا شود
لطفی نما که درد من از آن دوا شود
چشمم برای دیدن رویت شده سپید
|
|
|
|
|
تشنه از اسب غم آلود نیفتی پسرم
|
|
|
|
|
خوابید برای همیشه،
تابید به قلبِ زمین،
بغضِ بیدارِ گلویم شد.....
|
|
|
|
|
با نام عشق
با صدای مخملی گفتش چرا؟
گم شد واژه در پژواک ها
دست من لرزید
|
|
|
|
|
خواب هایم را سری بزن امشب !
بیا و اوج بگیر تصنیف هایم را
در شبی که قورباغه ها
در سراشیب آب نیز
|
|
|
|
|
هم نشینی باغزلهای پرازاحساس من....
|
|
|
|
|
در آدینه خبر در شهر می پیچد ...
|
|
|
|
|
من و تو هر دو رودیم، فراری از کویریم
تا لحظه های خوبو، وصل به دریا کنیم ...
|
|
|
|
|
ما همه در این جهان بازی گریم
|
|
|
|
|
به نام خدا
«خرها و خرداران»
به نام خداوند خر آفرین
خداوند خر بچگان گزین !
|
|
|
|
|
دست من زلف او ؛ سلسله زیبای او
شانه بدست من است ؛ زلف چلیپای او
|
|
|
|
|
بعد تو مثل غباری به جهان در به درم
تو مپرس از من غمگین که چه آمد به سرم
|
|
|
|
|
فاصله
توغم انگیزترین ناحیه ی افکاری
قطره ای حل شده درسبزینه
وچواشکی که جدا می شود از پاکترین سط
|
|
|
|
|
شبیه معجزه ای،امُا
بوسه های غروب، سرخی لبان توست
دوباره لبخند بزن
لبخند دوباره ات برای همه
|
|
|
|
|
باز هم زحمت ما را بکش ای خاک
همین جا خوب است...
|
|
|
|
|
هنوز می توانم در تو زنده شوم
|
|
|
|
|
دوباره من و شور سینه زنی /
دوباره یه حسی میگه با منی /
همه آرزومه بیام هیئت و /
همه آرزومه
|
|
|
|
|
در حضور سایه ی از تردید مرگ
دل به آسمان، سر به سینه داده ام
با عبور از جاده ی سرگشتگی
دست در د
|
|
|
|
|
تفاوتی نکند دیر وُ مسجد وُ عبری
|
|
|
|
|
بارانِ چشمانم غزل دارد هنوز...
|
|
|
|
|
چه نا عادلانه آفساید میشود تمامیت گلهایم در دستت...
|
|
|
|
|
به تبسم نسیم
می دوم چو غزال
در دشت پر نقش و نگار
که میچکد زیبایی از پرده هاش
|
|
|
|
|
به دیدنم بیا
دستهایت را بیاور
تا جای خالی زخم هایم را پر کند
...
|
|
|
|
|
ساز دلتنگی ام امشب کوک است
|
|
|
|
|
باشد سعادتی که شدی میهمان من
از برکت قدوم تو نعمت به خوان من
|
|
|
|
|
بغ بغوی کفتر چاهی نمی چسبد به من
مرغ بریان با چلو ماهی نمی چسبد به من
نامه هارا بعد از این بنویس
|
|
|
|
|
من به استادی دست و قلمت مديونم...
|
|
|
|
|
خسته بودي خواب بودي اي عزيز //
زين سبب درجا زدن ناشد تميز
|
|
|
|
|
مانع سر راه
همیشه ، سنگ جلو پا نیست
|
|
|
|
|
شعری که بیش از همه شعرهایم دوستش دارم...
من...
اخرین گل بهار...
کنج باغچه مانده ام...
باد پاییز
|
|
|
|
|
یارب
چاردیواری قلبم را
بتو دادم هدیه
حک شده نام تو بر دیوارش
بسته ام در را
به همه عالم و هر یا
|
|
|
|
|
از کجا باید شروعی تازه کرد؟..
|
|
|
|
|
قسم به زلف سیاهت دلم پریشان است
بدان که بی تو مرا زندگی چه زندان است
|
|
|
|
|
عشق که در دل کسی عزم فرود می کند
هر چه درون دل بود سوخته
|
|
|
|
|
«سوگ فرشتگان مديترانه ي مقدس»
در سوگ مرزهاي بي مقدار
هيچ پرنده اي
آواز نميخواند
براي كودكان دري
|
|
|
|
|
فتح وجود میکند خنده ی عاشقانه ات
نور خلوص می دهد گریه ی عافانه ات
|
|
|
|
|
و بخت من بدینسان زرد میگردد.../
شبیه عشق پوچ مرد میگردد؟ /
همه گویند دمادم آیه ی یاسم.../
|
|
|
|
|
یاد آن روزها
یاد از آن هوای بارانی!
|
|
|
|
|
چندمیمیری برای زندگی؟
می کنی جان رافدای زندگی
راستی را،مرگ باشددرکمین
برسرهرانحنای زندگی
|
|
|
|
|
تنهایی ام/ کلاف آخر مادربزرگ
|
|
|
|
|
رخ تو صوم و صلات است،به سبحان برسم
جلوه ای از تو ببینم ک
|
|
|
|
|
ا تـشی ا فکـنـده د ر د ل بـی قـــر ا ر هـم جـفــای دو
|
|
|
|
|
بیا دیوان عشق هم دیدنی است...
|
|
|
مجموع ۱۲۴۱۶۷ پست فعال در ۱۵۵۳ صفحه |