اقلیم عشقت در زمین وقتی که جا دارد
جغرافیا جایی به غیر از کربلا دارد؟
تقویم، نبضش دائماً در دستِ عاشوراست
تاریخ، وقتی در رگش خونِ خدا دارد
حسِ عطش ، عطرِ شهادت می دهد خاکش
اما نشان از چشمه ی آبِ بقا دارد
احساسِ غربت آشنای دورِ این خاک است
هر زائری اینجا، غریبی آشنا دارد
این راه را با پای عریان می توان سر کرد
این خاک اگر خاری ندارد ماجرا دارد!
دلهای سنگ اینجا مطلّا می شود زیرا...
اکسیرِ خون در خاک، حکمِ کیمیا دارد
مرغِ خیالم خسته از پرواز ... آهنگِ ...
آرامشی بر روی خاکِ نینوا دارد.
***
کربلایی نشدم؛ اما خدا می داند چقدر دلـ کربلایی ـم است!
ازشعرخوبت ای حسینم این هوادارد
احسنت