محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
شنبه 5 خرداد 1403
18 ذو القعدة 1445
Saturday 25 May 2024
به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹
شنبه ۵ خرداد
هجران تو دنیای مرا آتش زد
منم آن خسته دلی که بی قرارم ای خدا
دل سپردم من به آن جادوی چشمانت چُنین دیوانه وار
در نبودت روز و شب را بی تو من با ماهِ سیمین طی کنم
تو مروارید احساسی خلیج ارغوانی
کنار ساحل امنت بسازم سایبانی
... سکوت میزند طعنهها
گاهی به عاقلان
گاهی به دیوانهها...
رفتی و من جامانده ام، اینجا هوا بارانی است
لبخند تو
منو عاشق کرد
نگاه تو
منو مجاب کرد
دستهای تو
منو نگه داشت
هر توانمندي افراد ،گر از حكمت اوست
بيجهت نيست زِحكمت بُوَد وعدل نكوست
هـر توانگـر
بی عشق شناس حق میسر نشود
بی درد دل و دیدهی ما تر نشود
گرچه غمِ رفتنت سنگینه
اما آنهمه ترنمِ خداخواهی ات ،
چقدر، آهنگینه
زندگی گذرگاه است نه قرارگاه
زندگی زود گذر است نه ماندگار
زندگی گذرعم
به لبم اگر رسانی لب خود بدلستانی
نروم چوخضر آنی پی
واکاوی تخیل شیشه آینه وش را
خسته ام مثل غروب جمعه
که به خورشید نگاهت نرسید
فصل کوچ و سفر است و چمدان میبندد...
دلم آشنایی به جز تو ندارد
راز گویم بر شما، چون هست ثواب، زندگی تنها خیالی هست به خواب...
ما غلام آل طاها بوده ایم از ابتدا
دلم به غیر تو از این جهان نمی خواهد
مراد خویشتن از دیگران نمی خواهد
به گاه خزان گفت رویی به مو
به انظار ظاهر مشو فتنه جو
و شراره هایِ آتشینی که از داغیِ خون هایِ به ناحق بر زمین ریخته،...
روزها آرامـم اما شـب جنـونی بـی قـرار
تار گیسویت سرم را می ڪشاند پای دار
چون که ظلم آمد بسی حیران شدند
بی دل و ترسان ز ترس جان شدند
عده ای راه فرار شد برقرار
ویرانه شد این خاک و فرو ریخت، بیا
بغض و ستم و خون به هم آمیخت، بیا
مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
زمستان است و سرما سخت در جان است و سرها در گریبان است
آنکه با ما روز گاری عهد ماندن بسته بود
در کنارش گاه گاهی عزم رفتن کرده بود
آنکه با ما از
از بدِ حادثه هنگام غروب
به تماشای جهان آمده ایم
با دریدنِ بره؛
[توبهی گرگ]--
پایان نمیپذیرد!
...
شکم گرسنه؛
قول و
ماه که خوابید،
سوسوی ستارهها
تنها دلخوشی آسمان شد.
رها_فلاحی
دیوانه ای دلسوز هستم
که پنجره را باز می گذارم!
دیدم چطوری عشق راهت از این خانه می رود ؛ دلم باور نمیکُنَد
با طعمِ عشق، سفره ی صبحانه حاضر است
قرار است كار اين دنيا به ما سودي بپردازد
ولي كارش زِدست ما همه سودي به درسازد
قرار كا
چه خوب بود عاشقانه هایمان و،
یکریزِ نوازش
در رفاقت های امروزه کم کمکی باور کن
"کاوه ی رنجور"
ما پایکوب چکمه های زور هستیم
ما روز و شب در یوغ صد دستور هستیم
ما در حصار سا
هر بار اشک های من پاریز می شد
در هــجــوم حـملـه هـا بــی دفاع ایــستـاده ای
مثل غزه ای که بی سلاح،سال ها جنگیده است
مژده ای دل که دلارام بَرَم می آید
آنکه آرام کند چشمِ تَرَم می آید
پرنده ای روی نبض آبی دستم
حرفی نمانده است برای گُفتن
چه سرمایی چه حس قشنگی کنار گون ها کنار درختان محلی.
سپس پشته ای از هیزم نهادن آتشی درست کردن درون آ
بامزه ی هل چای با معشوقه می چسبد ولی......
بماند به یادگار:
ما بودیم
ما هستیم
ما خواهیم بود!
خداوندا بترسيـدم به كاري گر دغـل كردم
هرآن كاري كه نيكوبود به نيكوترعمل كردم
خداوندا ت
به تو فکر میکنم
هر لحظه
هر کجا
یه روز یه جایی
میگیرم تو را در بغل
شاد باشید مؤمنین ،
می آید دو بهارِپشت سرهم
دو ربیع وسفری به مشهد وخواجه ربیع
اُف بر این دنیا که هر جا پانهد فرزانه ای
عاقبت مجنون شود از گفتگوی بی ثمر
هیچ کس وسعت اندوه مرا درک نکرد..
عشوه هایت زلزله در ارگ دل
ناز کم کن مهربان -زیبا نگار
کودکی ده ساله بودم میشنیدم از پرنده
عشق می رود در این دنیا مثل اب
رونده
آتش بی مهریت قلب مرا سوزاند و رفت
ور نه بوی عشق هم آتش گلستان می کند
مسیر آزادی کجاست؟
کجای سرزمین ما؟
......
از کفر به ایمان ره باریک نگر
ایمان همه کفر اگر تو تاریک نگر
من کیستم همان که تو آزاد کرده ایم
چگونه شستشو خواهید داد
این رو سیاهی را
که بر باد فنا دادید
آیین الهی را
الا ای قوم عصیان گر
اتاقم،،،
غمباده کردهست...
:::
آمدنت،،،
تنها مژدهایست که؛
گره از اب
کی شرح دهد حسن تو را مصرع و ابیات!
من سلاله شعرم تو از دیار عسل
گر مرا در خاطر خود
آسمان سینه ات
یادآوری در پیشگاه بی قراری
میسپاری در دل گنجینه ات
در انزوای واژه ها ناله غزلخوان می شود
مجموع ۱۲۴۲۸۷ پست فعال در ۱۵۵۴ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک