بی وفایی

زیبا بود

چه رفتن ها که می ارزد به بودن های پوشالی
چه آغوشی،چه امّیدی به این احساس تو خالی؟
کبوتر با کبوتر مانده اما از سر اجبار
در این دنیای تودرتو، تو دیگر از چه مینالی؟

یکی را دوستش داری که او دنبال غیر از توست
کجا دیدی جهانی را به این شوریده احوالی؟

کلاغِ آخرِ قصه هنوزم مانده در راهست!!
برای آخری زیبا، دگر پیدا چه تمثالی؟

بمان تنها که تنهایی به این "تن" ها شرف دارد
چه رفتن ها که می ارزد به بودن های پوشالی

محمد لالوی

درود بزرگوار
به شعر ناب خوش آمدید

سلام و عرض ادب جناب محبی بزرگوار
جای دو بیت را عوض کنید بهتر نیست؟

شبی نالیدم ازهجرت که بامن درد عشق این شد
یکی نا گه سر از معنا مرا هم درد و غمگین شد

روایت ها شد از چنگش چنان سر ناله ها می زد
یکی تار از جفا نالد یکی از هر چه مسکین شد

نبود از شعر و شیدایی لبی مهر از غزل خواند
عصادزدیده چون کوری که برهردیده بدبین شد

لبی اهسته گفت ای دل که عشق اتش زند جان را
یقین عشقی نبود از دل که باغم ناله نفرین شد

پریشان حال اگرساقی دمی بیند دل از عاشق
وصالش را نمی سازدبه عشقی راکه چرکین شد

رهی گر نام عشق امد نه فریادی شود باید
که بالعل وشکرگفتن نه چون هرقصه شیرین شد

«روح اله سلیمی» ناحیه