سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 15 خرداد 1404
  • قيام خونين 15 خرداد، 1342 هـ ش
  • زنداني شدن حضرت امام خميني -ره- به دست مأموران ستم شاهي پهلوي، 1342 هـ ش
9 ذو الحجة 1446
  • روز عرفه - روز نيايش
Thursday 5 Jun 2025
  • روز جهاني محيط زيست

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

هر جا که هستید همان جا نقطه آغاز است،تلاش بیشتر امروز،سازنده فردای متفاوت شماست. آندرو متیوس

پنجشنبه ۱۵ خرداد

آن روزها

شعری از

راشد نصرت سراوان

از دفتر دلنوشته نوع شعر آزاد

ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۶ مهر ۱۴۰۱ ۰۴:۲۵ شماره ثبت ۱۱۳۸۱۲
  بازدید : ۱۸۱   |    نظرات : ۱

رنگ شــعــر
رنگ زمینه
دفاتر شعر راشد نصرت سراوان

آن روزها دل ربودن ز من تنگ بود
صحبت از عشق گفتن در کلامم ننگ بود
کلامم در سکوتی خنده بر لب می گذشت
چشمهایم بر امیدی تکیه بر عرش می گذشت
عاقبت عشق را در نوبهاران چشمه پنداشتم
زان جملگی یکی را در دلم قطره می پنداشتم
قطره ام در دل ریخت آتش خویش را
سوخت دل را نبرد افسون خویش را
رنج او را طاقت هر محفلی نیست
عشق او را سوختن کار هر بیگانه ای نیست
بیگانه زین عشق میکشد عشق را شادکام
نجوید زین زندگی جز تلخی دل را شادکام
گفت با من ز دل دیوانه ات بس هشیار باش
برو در خاک یا که گوشه ای در فکر آرام باش
گفتمش عشق تو نرود از جان و وجودم
هرگز نشود گریزان از عمق وجودم
صاحب دل که رسید به پایان ره خویش
جمله ی عشاق کنندش سرگشته ی خویش
۱
اشتراک گذاری این شعر

نقدها و نظرات
عباسعلی استکی(چشمه)
پنجشنبه ۷ مهر ۱۴۰۱ ۱۳:۳۹
درود بزرگوار
به شعر ناب خوش آمدید
موفق باشید خندانک
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


ارسال پیام خصوصی

نقد و آموزش

نظرات

مشاعره

غلامرضا مهدوی (مهدوی)

جوابت می دهم از جان اا سلامی بی طمع هرچند می دانم اا که پنداری در این دنیای پر تزویر و پر دوز و کلک اا گاهی سلامی گر کسی گوید اا سلام گرگ را ماند اا که دندانهای تیزش را اا قفای پرده ی گفتار مهرآمیز خود مستور می دارد اا شاگردی می کنم عزیز
سید مرتضی سیدی

تویی که بر سرِ خوبانِ کشوری چون تاج ااا سِزَد اگر همه ی دلبران دَهَندَت باج اااا سلام و عرض ارادت استاد مهدوی عزیز التماس دعا ااا ج
غلامرضا مهدوی (مهدوی)

مرحبا آجرک اللهبزرگا مردا اااا نیست در دست تو جز نسخه ی حاجات و برات
سید مرتضی سیدی

تو بخشیدی روان و عقل و ایمان ااا وگرنه ما همان مشتی غباریم ااا تو با ما روز و شب در خلوت و ما ااا شب و روزی به غفلت می گذاریم ااا نگویم خدمت آوردیم و طاعت ااا که از تقصیر خدمت شرمساریم ااا مباد آن روز کز درگاه لطفت ااا به دست ناامیدی سر بخاریم ااا خداوندا به لطفت با صلاح آر ااا که مسکین و پریشان روزگاریم
غلامرضا مهدوی (مهدوی)

موسای من تو به دنبال کدامین خضری اااا گوشه ی چشم تو ابریست پر از آب حیات

کاربران اشتراک دار

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
1