سه شنبه ۱ خرداد
|
|
ندن ای نازل یاریم سن منه گریان باخیسان
چکیسن سیندن آه ح
|
|
|
|
|
دستم به گناهِ تو چو آلوده شود....
|
|
|
|
|
پونه ای وحشی و ناخواسته ام...
|
|
|
|
|
صبح /رباعی
در چهره گل تبسمی دیدم صبح
از حسن خدائیش غزل چیدم صبح
کفر ار نشود خدا تورا دیدم صبح
|
|
|
|
|
می خوام بگم شاید در اشتباهی
|
|
|
|
|
بدون عشق بازي، اين من و تو
هميشه تك نوازي، اين من و تو ...
|
|
|
|
|
شب است و سکوت_/
و یک لیوان چای_/
پنجره ای نیمه باز_/
من ع
|
|
|
|
|
عاشقانه ترین شعرم را
روزی در آغوش تو خواهم سرود
|
|
|
|
|
گشته ام مجنون بدام عشق چو مجنون دگر
رو به هامون میکنم لیکن به هامون دگر
|
|
|
|
|
ما عشق های کوچک خودرا فروختیم...
|
|
|
|
|
باور کن
که دستگیره ها هم به آمدنت فکر می کنند ...
ببین چگونه با یک نیامدن دنیا را به هم ریخته
|
|
|
|
|
بر در ِ عشق ِ تو با دست ِ غزل در بزنم یا نزنم
|
|
|
|
|
تقدیم به قهرمانان واقعی این مرز و بوم و بازماندگانشان
|
|
|
|
|
دوباره شب شد و مه گشته بی تاب
دلش می بارد و اشکش شده ناب
|
|
|
|
|
وقت ان است که سر را پر ز سودایی کنیم
قیل و قال جمع را قرب
|
|
|
|
|
حرفی واسه گفتن ندارم
اومدم اینجا یه کم آروم بشم
|
|
|
|
|
دیرین نگهی گرم و تب آلود به دوران دارم
قصه از غربت شب های هزاران دارم
|
|
|
|
|
با نای و نوای نی غنودم
بی یاد تو یک دمی نبودم
|
|
|
|
|
گیسوانم را پریشان کرده ام...
|
|
|
|
|
در شبی سرد و شوم زن شده بود...
|
|
|
|
|
ای شمع بسوزتاصبح آشفته ام من امشب
ازمن تفقدی کن افسرده ام من امشب
|
|
|
|
|
پس عقابش گفت آن من بوده ام //
خود به بند حكم تو بنموده ام
|
|
|
|
|
خدایا،
من شاعری ام را گم کرده ام
|
|
|
|
|
حرف که می زنیم/ قفسی میشود ...
|
|
|
|
|
به مناسبت سوم آذر سالروز تولد احمد شاملو
|
|
|
|
|
در ابتدای یک شب زیبای دلفریب
در ازدحام خلوت دنیای دلفریب
وقتی که شب پر از تب احساس عاشقی است
یا
|
|
|
|
|
ما متکّی بر ادعای خامیم/
بازیچه ی احساس بی دوامیم
|
|
|
|
|
خاتون
آهسته سخن بگوی
اینجا در دشت کائنات
بلوای عجیبی
|
|
|
|
|
نفس گرم و کسی باور ندارد نقل این برهان
نگاهی خسته از دردهای بی درمان
عذاب آتش است اما
دهد رود
|
|
|
|
|
گویا که مُـرد آخر
زاینده رود ، افسوس ..
|
|
|
|
|
من سیرم از تمام غزل های خورده ام
هرشب میان بغض قلم جان سپرده ام
|
|
|
|
|
من برده ایرانم چشم همگی روشن
آواره و ویرانم چشم همگی روشن
|
|
|
|
|
تو ای عاشق راه ِ نیمه رفته
|
|
|
|
|
مولا بیا و این شب هجران پگاه باش/
نوری به چشم منتظر رو سیاه باش
|
|
|
|
|
هوای آشیانه سخت سرده/دلم پرریش دلم اندوه ودرده
|
|
|
|
|
مَحرمِ دل در حریم یار مُحرِم می شود / بیت حق با مجرمی خالی ز مَحرَم می شود
|
|
|
|
|
به نام خدا
(حکمت خلقت)
شنیدم من از همدلی خوش نهاد
که خر را خدا دید و شاخش نداد!
|
|
|
|
|
ﭘﺴﺮﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺑﻪ ﮐﻮﻫﺴﺘﺎﻧﺶ/
ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﻻﻟﻪ ﮐﺎﻝ
ﯾﺎﺩ ﻣﺮﻏﺎﺑﯿﻬﺎ . ...
ﻧﯿﮏ ﺩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﮔﺮ ﺍﻓﺴﺎﻧﺴﺖ/
ﺁﻥ ﺷﺮﺭﻫﺎ ﻭ ﺳﺤﺮ
|
|
|
|
|
مرا نجات ده از این طوفان فکری
|
|
|
|
|
مفعول و فاعلات و فعل گریه می کند
|
|
|
|
|
شاهزاده فرتوت قصه نقش ها و نقاشی ها
زمین... تنگ خاک
|
|
|
|
|
قصه ديگر شنو از آن عقاب
ميدهيم اندرز ما با پيچ و تاب
|
|
|
|
|
یک غنچه گل شگفت- گلی دست ما رسید
|
|
|
|
|
بوسه بر گل فامِ لعلِ یار غوغا میکند
|
|
|
|
|
رویش و امید واری شعله زد باور کنید
حس شعر پایداری شعل
|
|
|
|
|
کوچه کوچه ی نگاه
همنشین غصه ها؛
دل
درعطش روشنی
بر
لرزان ضربان
به فردا
پل می زد...
|
|
|
|
|
امشب ،
دکمه های پیراهنش را
|
|
|
|
|
انتگرال بگیرهمه احساسم را
|
|
|
|
|
به نامِ مهرِ مهرپرور
*******************
شعر را بیخیال،
در این هوای سرد ،
نانِ تنوریِ آ
|
|
|
|
|
سر میرود واژه ی غزل در پاییز
باغ میشود رویای خیس خیال انگیر
|
|
|
|
|
شبهای بی حضور تو ، دیوانی از غمم
مبهوت واژه واژه ی دنیای مبهمم
|
|
|
|
|
دست اش در دستان تو و دلش با ديگري تاجر زرنگ...
|
|
|
|
|
نکندمالِ حرامی شـــده مخلــوط به مــــال
وایِ من گَر ندهدحضرتِ بخشنده مجال
|
|
|
|
|
غروب بود و هیاهوی سرخ خورشیدی...
|
|
|
|
|
دیگه آروم نمیگیرم .......
|
|
|
|
|
پیچیده شدم در کفنِ مصنوعی
من در کفنی، با بدنِ مصنوعی
دندان بلورینِ من از تنهایی
افتاده درون دهنِ
|
|
|
|
|
تاوان
یار در حجله و باران به سرم،وای مگو
فکر بعد تو به هر آن به سرم، وای مگو
|
|
|
|
|
عشق تو از این دل من هیچ دست بردار نیست
جای عشقت در دلم جز نقش بر دیوار نیست
|
|
|
مجموع ۱۲۴۲۳۵ پست فعال در ۱۵۵۳ صفحه |