سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      دخترک

      شعری از

      عاطفه فلاح

      از دفتر اشک ها و لبخندها نوع شعر دلنوشته

      ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲ آذر ۱۳۹۴ ۱۴:۱۱ شماره ثبت ۴۲۳۸۵
        بازدید : ۶۹۵   |    نظرات : ۱۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر عاطفه فلاح

      صدای ارسالی شاعر:
      آسمانت ابری
      دلت صاف و کبود !
      بگو یکبار دگر
      یکی بود یکی نبود
      جز خدای آسمونا و زمین
      کنار یه دل تنها و غمین
      غیر اون خدای خوب و مهربون
      همون که برکت میاره خونه مون
      هیشکی نبود
      آسمانت صاف
      دلت دریای نور
      یکی بود یکی نبود
      زیر گنبد کبود
      توی یه شهر غریب
      توی دنیایی عجیب
      دختری بود
      دل تنها و کبودش جز خدا کسی نداشت
      توی قلب کوچیکش ،هر لحظه امید می کاشت
      خدا جون لبخند زنون
      آروم آروم
      اومد توی خونه شون
      یه بغل گل،پر از عشق و صفا
      یه بغل مهربونی و وفا
      گذاشت رو پنجره ی دلواپسی
      کنج اون یه قاب عکس کاغذی...
      دفتری بود...
      توی دفترش پر از نقاشی بود
      رویای رنگیشو هر شب می کشید
      با نور چراغ خوابش،اونارو رنگی می دید
      روزا شب می شد و باز،شباش یه صبح
      یه روزی از این روزا
      توی باغ با بچه ها
      روزای کودکیشو ورق می زد
      لب ِ خندون
      چشم  ِ گریون
      خاطرات مرور شدن
      تو وجود دخترک،غرور شدن
      دخترک لباشو داد به آسمون
      تا که لبخند و بیاره ،به روی صورت اون
      چقَدَر شادی به چشماش میومد
      این همه غم،کی به قلب ِ اون اومد!؟
      دخترک چشاشو بست و گریه کرد
      چون دیگه غم از دل اون گله کرد
      گریه هاش از روی شوق بود نه غماش
      دیگه هر روز خنده بود روی لباش
       
      عاطفه فلاح
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      میر حسین سعیدی

      مست از فدا نمودن سر را جدا نمودن ااا بر سر نیزه رفتن عشق از خدا ستودن ااا اشاره به حدیث قدسی من عشقنی عشقته وااا ن
      نادر امینی (امین)

      من از آنروز دیوانه لایعقل بشدم روی ماه توبدیدم سوی میخانه شدم تن وجان را برهیدم به فراموشی دل بشکستم دل خودرا سوی میخانه شدم بدر میخانه رسیدم همه دیدم مدهوش زخود وبیخودی اکنون برستم به نهانخانه شدم درنهانخانه نیافتم جز سرگشتگی روح وروان وزنهانخانه شتابان سوی بتخانه شدم چو نهانخانه و بتخانه ومیخانه همه بی روح بدیدم یکسره سوی ازل تاختم و سوخته هشیار شدم
      میر حسین سعیدی

      ما سر ز تن و دل ز جهان رسته و مستیم ااا بر زلف چلیپا دل خود بسته شکستیم ااا نزدیک دل شکسته شد منزل آن یار ااا در دل دل خود شکسته هستیم
      نادر امینی (امین)

      مستیم وزنیم دف چو دوعالم همه عشق است رقصیم وبنوشیم زقدح می که فرزانه عشقیم دیوانگی عبد همه پرتو ذات است یاهو کنیم برهنه گیتی چو دردانه عشقیم
      میر حسین سعیدی

      دیوانه ترین لایق دیوانه ی عشقیم ااا هویی به دل دف شده دردانه ی عشقیم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      3