يکشنبه ۲۷ آبان
دختر موطلایی شعری از ندا حبیبی(دختر پاییز)
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲ آذر ۱۳۹۴ ۰۰:۱۶ شماره ثبت ۴۲۳۷۱
بازدید : ۲۶۸۴ | نظرات : ۱۸
|
دفاتر شعر ندا حبیبی(دختر پاییز)
آخرین اشعار ناب ندا حبیبی(دختر پاییز)
|
نفس های آخرش را می کشد.. موهایش پریشان می ریزد زیر پای اقای خورشید.. فوت می کند موهایش را تا نبیند بهار بانو... مدام دلتنگش می شود.. نگرانش می شود مادرش... ولی دختر خانم مو طلایی می خندد.. نفسش را قورت می دهد.. تا صدای خس خسش بهار بانو را کلافه نکند. آذار است دیگر... درست است آتش است و اگر شعله بگیرید می سوازند ولی گرم می کند.. چراغ خانه ای می شود. دیگر سفید شده موهایش. می سوزاند آنها ر ا.. تا نبیند دختر سبز رنگ بهار بانو.. آخر مثل مادرش قد بلند است.. می بیند فرق سر خالی دختر پاییز را.. می خندد به او.. دختر پاییز هم که دیگر اشک ندارد.. چشمانش را شبیه زمستان قرمز می کند.. سردش می شود ولی فوت می کند نوزاد بهار بانو را تا گرم شود.. سبز شود.. دختر پاییز هروز گونه هایش زردتر می شود ومادرش همچنان دل نگران گیسوان طلایی دختر رنگ پریده اش است دختر پاییز
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.