سه شنبه ۱ خرداد
|
|
دلارا مهربانی مهربان است
که دل شمس الشموس آسمان است
|
|
|
|
|
گفتندبدامان خداوند بیاویز
تاسبزشودقلب شقایق دل
پاییز
وقتیکه خدا در رگ وپی های توجاریست
معطوف ب
|
|
|
|
|
مکتب ادبی نورگرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
|
|
|
|
|
هر روز به مستی و شبم غم شده بود
تا دیده ز شبنم نم و نم نم شده بود
من بیگنهم جام تو مستم شده بود
خ
|
|
|
|
|
اگر دست خدا دست خدا را برده بالا
|
|
|
|
|
روزی اگر نفس بکشم در هوای تو
در بامداد مشرق پر ماجرای تو
|
|
|
|
|
شاعر شدم که درد پذیراترم کند
|
|
|
|
|
مجنونی را در عاشقی با تو چه حیران دیدم
|
|
|
|
|
سپاس و شکر پرودگار مهربانم در هرنفس و باهرنفس
|
|
|
|
|
نقدی بر شعری از آفاق شوهانی منتقد مریم گمار
|
|
|
|
|
اسیر خسته درمانده در حیات منم
غریق موج معیشت به مشکلات منم
|
|
|
|
|
بستر مرداب من ، یک شاخه نیلوفر نداشت
|
|
|
|
|
می شود ماه شوی در شب من رخنه کنی؟
یا که من دور شوم،پشت سرم گریه کنی؟
دست خود را به سر زلف تو آغش
|
|
|
|
|
بگذشته ز سر آب و امیدوار گریست
|
|
|
|
|
من بهشتم را فروختم.....؟!
|
|
|
|
|
من هفت نفر بودم، نه یعنی درستش این است که ما هفت نفر بودیم!
|
|
|
|
|
داغ از گلوله قصد یاریِّ تبر دارم...
|
|
|
|
|
کینه جایِ مهر اگر در دل نبود
پــایِ عقـــلِ آدمــی در گِـــل نبود
|
|
|
|
|
یه لحظه گره خورد باهم ،
نگاهِ صید و صیاد
|
|
|
|
|
تمام ای کاش ها
دور سرم می گردند
وَ تمامِ افسوس ها وِرد لبم!
کناره تو بودن
یک آرزوی...
|
|
|
|
|
لبی به نغمه گشودن چه لذّتی دارد
|
|
|
|
|
دلتنگم ...
برای خستگی پله های بهشتی قلعه رودخان
نشستن بر حصیری زیر سایه ی درختان سی سنگان
|
|
|
|
|
گل واژه ۲
در هر بهار،
جهان پر از حسرت آزادی می شود
در لحظه ی خیره شدن کرم خاکی،
به پرواز پروانه،
|
|
|
|
|
به من بگویید :ای حکیمان جهان
چگونه؟ گریزی باشداز این محال؟
|
|
|
|
|
ای بی تو دل تنگم شب گرد خیابان ها
چشمان پر از اشکم مانده زیر باران ها
|
|
|
|
|
چنان خستم من از دنیا و آدم هایش که حتی ناخوشم من با انرژی زا...
|
|
|
|
|
اشک هایم دفتر شعری شد اندر زیر پات...
رد شدی بی اعتنا از روی آن، این هم فدات
|
|
|
|
|
حیرانم
سینهکش
به پیچاپیچ خویش
|
|
|
|
|
به شانهات که ندیدم سرم گذاشته باشی
|
|
|
|
|
الهام توو جان تو، زین غیر بجز تو
اصلا که به نا گفته، چه هستیم و چه باشیم؟!
|
|
|
|
|
بید لرزید،
عشق خندید،
...،
حادثه آمد پدید.
|
|
|
|
|
کرده ام گم من ورایِ خویش اصلِ خویش را
|
|
|
|
|
بمناسبت چهلم شهید غیرت حمیدرضا الداغی
|
|
|
|
|
،💵 در اوج قلّهها وَرَمِ پر بلا فغان🌋
|
|
|
|
|
صخره به سُخره گرفته بود ،
صخره نوردی را که مثل مورچه ،
صخره را بی طناب ،
گرفته بود و میرفت بالا
|
|
|
|
|
✍️ترانه
م.مدهوش🪔
🎧دکلمه : بانو هستی احمدی⭐
|
|
|
|
|
تو گوی دل ربوده ای ، زلشکر ِ شکار دل
تاس برنده ام تویی، در این قمار وکار ِدل
|
|
|
|
|
من یه کشتی تنهام تو قلب اقیانوس
|
|
|
|
|
در دلِ آکنده از جرم و خطا بی شک خدا هست
|
|
|
|
|
بازهم امشب با نگاهت عشق بازی میکنم
خاطراتت را دوباره صحنه سازی میکنم
|
|
|
|
|
اینجا برای زندگی کردن چقدر تنگ است..
|
|
|
|
|
گل واژه
در جنگل شعر،
پروانه ی فکر
بال زنان دور می شود
از لحظه ی کمین روباه،
و شکار کبوتر آزاد
|
|
|
|
|
َ زیر چرخش فلک گذری مهمانم می گند
خوابی بیست بلند که حیوان به انسانم می کند
خواب
|
|
|
|
|
شرح دل خود با که بگویم که ز مستی
دل گشته خرابات و لبالب ز شراب است
|
|
|
|
|
آی هجاهای خفته در گلو
برای که!
چه وقت؟
شعر میشوید...
|
|
|
|
|
تلو تلو می خورد
خاطرات تلخ...
|
|
|
|
|
یک بوسه به من داد صبح و هزار کار نامشروع انجامداد با شب
و بعد خواب نابرابر و پرواز اندوهی برای من
|
|
|
|
|
زنجیر غم را از تنم آزاد کن بانو
|
|
|
|
|
اندیشه مفرط آخرش پیرم کرد
|
|
|
|
|
خسته ام... جوری که حتی میل گفتن هم ندارم
|
|
|
|
|
اومدی حالا حوصله کن، فقط پیش من گله کن
|
|
|
|
|
شوقی ست دراین دل ،
که بجز تو، کسی لایقِ آن نیست
|
|
|
|
|
نخوان رنج از نگاهِ اشک غلطان درد دارد
|
|
|
|
|
پسربیماربود
خدا بیدار بود
|
|
|
|
|
مس را زر می نماید کیمیایِ دلربا
آتش دل می فزاید شور عشقِ آشِنا
|
|
|
|
|
پارو بزن کلمات را
در سینه ی لاجوری دریا
چشمانم را بشوران
تحقق باران ...
تا
|
|
|
مجموع ۱۲۴۲۳۵ پست فعال در ۱۵۵۳ صفحه |